سفرنامه اتریش

(بازیگری به سبک شورایی)
علی ظفرقهرمانی نژاد

تئاتر مسیر درست را نشان نمی دهد، بلکه تنها ابزارهایی عرضه می کند که می توان با آنها هر مسیری راآزمود.
(آگوستو بوال)

بامداد 21 اکتبر 2009 ، روز افتتاحیه جشنواره، در کافی شاپ فرودگاه وین نشسته بودیم و خستگی در می کردیم. جولیا، نماینده جشنواره، به استقبال ما و گروه پاریس آمده بود. تازه یک سال از شکل گیری «تئاتر شورایی تهران» (TO-Tehran) می گذشت. هر آنچه آموخته و تجربه کرده بودیم بر مبنای کتابهای بوال بود. گروه ما بنا داشت به طور تخصصی و استاندارد شروع به معرفی، اجرا و ترویج تئاتر شورایی در ایران کند. پس لازم بود هم برای محک زدن آموزه هایمان و هم ارتباط با گروههای فعال و کسب تجربه از آنان، حضوری بین المللی پیدا می کردیم. جشنواره تئاتر «مجادله» اتریش رویداد کم نظیری بود که این مهم را برای ما فراهم می ساخت. بنا بود همه گروهها و افراد مطرح به آنجا بیایند؛ تازه چهار ماه از فوت آگوستو بوال، مبتکر تئاتر شورایی، می گذشت و این اولین گرامیداشت بین المللی او محسوب می شد.
بالاخره گروه «تئاتر شورایی پاریس» هم رسید. سرپرست گروه «جولین بوال» پسرآگوستو بوال بود. در نبود پدرش، حضور وی برای ما غنیمتی بود. جوان بود و پر انرژی و خوش مشرب و سبکبال و تا بخواهی با تجربه و با معلومات. خیلی زود با ما اخت شد و کلی از اینکه تئاتر شورایی در ایران پا گرفته اظهار شعف کرد. مثل خیلیهای دیگر ایران را با کیارستمی می شناخت و عاشق فیلم «شیرین» او بود. هم در اجرایش مشارکت کردیم و هم در کارگاهش، روش «تئاتر قانونگذار» را عملاً یاد گرفیتم. از او آموختیم که چه راحت می توان در یک فرایند یکی دو ساعته، تئاتر قانونگذار را از انتخاب موضوع تا پایان جلسه قانونگذاری با مشارکت «تماشا- بازیگران» عملیاتی کرد. با اینکه پیش تر کتاب «تئاتر قانونگذار» بوال را ترجمه کرده بودم، اما درک روشنی از اجرای عملی آن نداشتم. کسب همین تجربه عملی از پسر بوال بود که به گروه ما شهامت داد تا بعدها در مهد کودک، مدرسه، دانشگاه، زندان مرکزی و محله نواب تهران تئاتر قانونگذار اجرا کنیم... بالاخره سوار قطار شدیم تا به محل جشنواره در فرهنگسرای «ووک» برویم.
همه بودند. از گروه ترکیه که با یازده سال سابقه، جوان ترین گروه تئاتر شورایی محسوب می شد تا انگلستان، ارمنستان، آلمان، هند، فرانسه و گروه خود آگوستو بوال از برزیل. بنا بود مسائل جهانی با دیدگاههای محلی مطرح شود: از آیین همسایگی تا بیمه درمانی، از شکاف طبقاتی تا سرکوب زنان، از حقوق بشر تا اعتیاد، خشونت و معضلات زیست محیطی. الگوی غالب جشنواره های هنری رقابت است، اما جشنواره های تئاتر شورایی همواره این الگورا به چالش می گیرند و تعامل را جایگزین رقابت می کنند: به همین دلیل بود که به محض درخواست، پذیرفته شدیم بی آنکه کارمان بازبینی یا سانسور شود؛ ما را نه در هتل، بلکه در خانه های خودشان اسکان دادند و در هر اجرا و جلسه ای مشارکت می کردیم بی آنکه از سابقه کار و میزان توانایی ما پرسیده شود. هر اجرا، هر گفت و گو و هر کارگاه آموزشی بهانه ای بود تا با هم، به هم و از هم بیاموزیم. اینگونه «تئاتر شورایی تهران» به شبکه همبستگی این نوع تئاتر پیوست تا بتواند تعامل را به جای تقابل، مشارکت را به جای تک روی، جذب افراد را به جای حذف آنان و گفت و گو را به جای تک گویی تمرین و ترویج کند. ما با نمایش «صدای شیطان» به اتریش رفته بودیم. اجرای اول ما صبح روز بیست و پنجم اکتبر در سالن «ووک» شهر وین بود.
وقتی پدر، صدای «ندا» را برای همیشه خفه کرد و نمایش تمام شد، برای لحظاتی همه مات و مبهوت ماندند. بعد دست زدند و پا کوبیدند؛ کمی بیش از حد معمول! بین جمعیت بودم و می دیدم تعداد زیادی بغض کرده اند و برخی می گریند. عده ای هم خشمناک به بازیگر نقش پدر زل زده بودند. تماشاگران – که غالباً زن بودند - دیگر نمی خواستند بیش از این تماشاگر بمانند. آنها می خواستند هر چه زودتر علیه این سرکوب فاحش دست به اقدام بزنند؛ آنها می خواستند «تماشا- بازیگر» شوند! مداخله ها شروع شد و در اجرای یک ساعتۀ ما فقط زنان مشارکت کردند. عجیب آنکه بعدها در پارک لاله تهران موضوعی دیگر را با محوریت زن اجرا کردیم، اما آنجا بیشتر مردان مداخله کردند و زنان فقط به اظهار نظر اکتفا نمودند! بعد از اجرا اعلام شد در دانشگاه وین اعتصاب شده و هر گروهی که مایل است می تواند نمایش خود را آنجا هم به اجرا بگذارد. ما که هنوز گرم اجرای صبح بودیم، با رغبت اعلام آمادگی کردیم. این اجرا خارج از برنامه جشنواره بود، اما تجربه جالب و مهیجی برای گروه می شد.
بعد از ظهر بیست و پنجم اکتبر 2009، دانشگاه وین: از دم در وردی تا حیاط و راهروها، همه جا نشانه ها و پلاکاردهای اعتراض دیده می شد. دانشجویان معترض به افزایش شهریه دانشگاه از سه روز قبل به کلاس نرفته بودند و در «اودیو ماکس» – سالن اجتماعات دانشگاه – تجمع کرده بودند. آنجا محل برگزاری سخنرانی های آتشین و پر جار و جنجال گروههای معترض بود، اما وقتی گروه ما مستقیم روی صحنه رفت و پس از معرفی، اجرای خود را آغاز کرد همه به احترام اجرا سکوت کردند. تماشاگران دو ساعت و نیم در آن اجرا مداخله کردند. مشارکت آنان آمیزه ای از شور انقلابی و شعور آکادمیک بود و به راهکارهای جالبی برای حل معضل می انجامید. وقتی آنجا را ترک می کردیم دانشجویی ایرانی به ما گفت: «در اعتراضهای قبلی، گروههای تئاتر و موسیقی دیگری برای اجرا روی همان صحنه رفته بودند، اما خیلی از دانشجویان با بی رغبتی سالن را ترک کرده بودند. تئاتری که شما اجرا کردید از نوعی دیگر بود؛ نه تنها تماشاگر فراری نشد، بلکه با رضا و رغبت روی صحنه رفت و بازیگر شد!» . برای خود ما نیز گفته معروف بوال عینیت یافت: «هرکس می تواند تئاتر اجرا کند، حتی بازیگران؛ و تئاتر را می توان هرجا اجرا کرد، حتی در سالنهای تئاتر!»
جولیا، نماینده جشنواره، در اصل کارمند موزه هنرهای معاصر وین بود. او مثل بقیه اعضای جشنواره شاگرد بوال بود و بنا به علاقه و باوری که به تئاتر شورایی داشت، داوطلبانه و بی هیچ چشمداشتی در جشنواره خدمت می کرد. او – مثل بقیه همکارانش - از محل کارش مرخصی گرفته بود تا در ایام جشنواره یکسره در خدمت گروهها باشد. جولیا گروه ما را به بازدید از موزه دعوت کرد. قدم زنان به سوی آنجا راه افتادیم و شهر وین، با کیفیت ترین شهر دنیا، را از نزدیک ملاحظه کردیم: تئاتر شهر، سالنهای اپرا، موسیقیهای خیابانی و مجلس پارلمانی وین را دیدیم؛ مجلسی که به گفته جولیا چند سال قبل بوال در آن تئاتر قانونگذار اجرا کرده بود. به هر جا نگاه می کردیم جلوه ای از هنر اجرا بود!
بامداد بیست و هفتم اکتبر 2009، از دامنه کوههای رؤیایی آلپ و همزمان با طلوع آفتاب، با قطار سریع السیر رهسپار شهر گراتز در جنوب اتریش شدیم. اجرای ما روز سی و یکم بود و تا آن موقع موفق شدیم اجرای گروههای باتجربه تئاتر شورایی دنیا را از جمله گروه «شهروندان کارتن خواب» از انگلستان؛ اینتر اکت از آلمان؛ بویالی کوش از ترکیه، جاناسانسکریتی از هند و تئاتر شورایی ریو دو ژانیرو از برزیل را ببنیم و تجربه های فراوانی کسب کنیم. ما آموختیم که در تئاتر شورایی چگونه هنر بازیگری به آموزش عملی انسانها تبدیل می شود؛ اینکه بازیگر مردم را همبازی خود می کند تا در آنها توان آسیب شناسی، تحلیل مسئله و کشف راهکار را تقویت کند؛ اینکه چطور بازیگر در تئاتر شورایی کاری می کند که هر مداخله گری که بر صحنه پا می گذارد، بتواند بهترین استدلالها را خرج و بهترین راهکارها را به محک آزمون بگذارد. آموختیم بازیگر تئاتر شورایی برای مداخله گران فرصت ابتکار عمل و اظهار نظر ایجاد می کند تا به جای مقلّد، مولد فکر باشند و با آزمودن همه مسیرهای ممکن، بهترین مسیرها را برای زندگی انتخاب نمایند.
در اجرای سوم، که در سالن رقص و اجرای شهر گراتز برگزار شد، خیلی ها مداخله کردند. از جمله جولین بوال و «باربارا سانتوس» تسهیلگر معروف گروه آگوستو بوال. آنان در ما اعتماد به نفس، شوق و باور زیادی برای ادامه فعالیت ایجاد کردند. میشائیل رنتشر، دبیر جشنواره، پس از این اجرا به من گفت: «در این چند روز اجراهای متعددی دیدم، ولی نمایش شما از این حیث که معضلی جهانی را در قالبی کاملاً بومی عرضه می کرد، بسیار جالب توجه بود». روابط ما گرم شد و سال بعد برای سیزدهمین جشنواره دانشگاهی میشائیل را برای برگزاری کارگاه به ایران دعوت کردیم؛ با گروه ترکیه اجرای مشترک گذاشتیم و امکانی ایجاد کردیم تا نمایش شورایی گروه ارمنستان در تالار هنر به اجرا درآید. این روابط و همکاریها تا سال بعد، یعنی تا حضور ما در جشنواره جانا سانسکریتی هندوستان قوام بیشتری پیدا کرد و هنوز هم ادامه دارد.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *