راهبردهای نمایشی

اشاره

راهبردهای نمایشی – که به فنون یا قراردادهای نمایشی نیز معروف اند – ابزار روزانۀ یک معلم نمایش اند. آنها مهارتهای پرس و جو را تقویت می کنند، و موجب تبادل آرا، درک و خلاقیت می شوند. آنها می توانند مهارتهای اجرا نظیر پرورش شخصیت و قصه گویی را افزایش دهند. در ضمن می توان از آنها در برنامۀ درسی مدارس بهره برد و دانش آموزان را درگیر فرایند یادگیری کرد.

راهبرد اول: کوچۀ آگاهی

این روش مفیدی است برای بررسی هرمشکلی که یک شخصیت با آن مواجه می شود. این روش فرصتی ایجاد می کند تا لحظه ای تعیین کننده را با جزئیات بیشتر تحلیل کنیم. افراد کلاس در دو خط رو به روی هم می ایستند. یک نفر (معلم یا یک مشارکت کننده) نقش شخصیت اصلی را به عهده می گیرد و از بین این دو خط عبور می کند در حالیکه اعضای گروه توصیۀ خود را به او می گویند. می توان به این صورت نیز عمل کرد که افراد یک طرف توصیه ای متضاد با افراد طرف مقابل ارائه کنند. وقتی شخصیت اصلی به انتهای کوچه می رسد، تصمیم اش را می گیرد. این روش را گاهیکوچۀ تصمیم یا تونل فکر نیز می نامند.

این روش نمایشی را به آسانی می توان برای انواع موضوعات آموزشی به کار برد؛ هرجا که شخصیتی ناچار به تصمیم گیری می شود. مثلاً وقتی در درس نمایش به نقطۀ خاصی می رسید یا وقتی قصه ای را با برای جمع می خوانید یا رویدادی تاریخی را شرح می دهید، چنین لحظه ای فرا می رسد. موقعیت را با بچه ها / دانش آموزان به بحث بگذارید تا آنان نیز درگیر مسئله شوند. سپس در نقش آبراهام لینکلن، الیور تویست یا شنل قرمزی از کوچۀ آگاهی عبور کنید در حالیکه اعضای گروه توصیۀ خود را به نجوا با شما می گویند.

راهبرد دوم: بُرش متقاطع

برش متقاطع (یا تقسیم صحنه) روشی نمایشی است که از دنیای تدوین فیلم به عاریه گرفته شده است، به طوری که دو صحنه به هم بُرش می خورند تا حس تداوم ایجاد کنند. اما در نمایش و تئاتر این اصطلاح برای توصیف دو یا چند صحنه به کار می رود که همزمان روی صحنه اجرا می شوند. این کار به ما امکان می دهد تا صحنه هایی را که در زمانها یا مکانهای مختلف روی می دهند همزمان در دو نقطه از مکان اجرا ببینیم. این روش برای برجسته کردن یا مقابله کردن مضمون یا جنبۀ خاصی از قصه به کار می رود. می توانیم هر دو صحنه را همزمان ببینیم یا یکی را ثابت نگه داریم و دیگری را به جریان اندازیم. تأثیر این کار مانند انداختن نور موضعی بر جاهای خاصی از سن نمایش یا تقسیم کردن صفحۀ نمایش فیلم است.

فایدۀ این روش چیست؟
برش متقاطع روشی مناسب برای تحلیل مضامین موجود در اجرای یک نمایش، از طریق قیاس یا مقابله کردن عناصر قصه است.
(این روش را می توان با تکنیک خوانش متقاطع در تئاتر روزنامه بوال نیز قیاس کرد. م)

راهبرد سوم: مجسمه ها و قابهای ثابت

مجسمه ها و قابهای ثابت هرکدام تابلویی را به وجود می آورند. قاب ثابت کنش یک نمایش یا صحنه را مانند یک عکس یا قاب تصویر بی حرکت می کند. از سوی دیگر مجسمه ها از افراد یا گروهها می خواهند به جای بی حرکت کردن کنش موجود، حالتها یا ژستهای بدنی ابداع کنند. می توان از گروه خواست با آماده کردن رشته ای از مجسمه ها قصه ای را بیان کند. این روشی مؤثر برای دانش آموزانی است که کمتر به گفت و گوی بداهه سازانه تمایل دارند. همچنین مجسمه ها را می توان با بداهه سازی زنده کرد. قابهای ثابت و مجسمه ها را به خوبی می توان با روشهای تعقیب فکر، تئاتر مجادله یا فلاش بک و فلاش فوروارد ترکیب نمود.

راهبرد چهارم: فلاش بک و فلاش فوروارد

از اجراگران یک صحنه خواسته می شود تا صحنه هایی که ثانیه ها، دقایق، روزها یا سالها قبل یا بعد از این لحظۀ نمایشی روی داده یا می دهند را بداهه سازی کنند. این کار موجب بررسی پیشزمینه ها، انگیزه ها و نتایج اعمال شخصیتها می شود.
این روش برای عمق بخشیدن سریع به فعالیتهایی چون مجسمۀ ثابت یا نمایش بداهه به کار می رود. با افزودن فلاش بک یا فلاش فوروارد زمینه ای به وجود می آوریم که نشان می دهد چه چیز منجر به این صحنۀ نمایشی شده، چگونه می توان آن را حل و فصل کرد یا چگونه به چالشهای جدیدی منجر می شود. این روش برای گسترش دادن لحظه ای نمایشی یا خلق آغازی برای یک قصه مفید است.

نحوۀ انجام
به گروهی که مجسمۀ ثابتی خلق کرده بگویید وقتی دست زدید، بی صدا و با حرکت آهسته به جایی بروند که شخصیت شان چند لحظه پیش آنجا بوده است. وقتی در تصویر جدید ثابت شدند، می توانید از روش تعقیب فکر برای بررسی انگیزۀ شخصیتها استفاده کنید.
حالا از آنها بخواهید سرجای اول شان برگردند که همان لحظۀ حال است. سپس می توانید از فلاش فوروارد استفاده کنید- مشارکت کنندگان با حرکت آهسته حرکت می کنند تا نشان دهند شخصیت آنها کمی پس از این لحظه کجا خواهد بود. به این صورت شما اپیزودی خلق کرده اید که شروع، میانه و پایان دارد و می توانید آن را به روشهای مختلف پرورش دهید.

راهبرد پنجم: تعقیب فکر

تعقیب فکر (یا بارش فکر) راهبرد سریعی است که بچه ها را قادر می سازد تا درک خود را از شخصیتها و موقعیتها بدون نیاز به تمرین به زبان آورند. دانش آموزان برای صحبت کردن جلو دیگران اعتماد به نفس پیدا می کنند و برای بداهه سازی های طولانی آماده می شوند. آنان به طرز حیرت آوری راحت با یک نقش همذات پنداری می کنند و افکار او را در لحظاتی که مجسمه ای ثابت است بیان می کنند. معلم می تواند بازخورد مناسبی از کل دانش آموزان بگیرد.

تعقیب فکر دنبالۀ طبیعی روش مجسمه ها و قابهای ثابت است. بچه ها مجسمه ای می سازند و شما به آنها می گویید وقتی روی شانۀ هر یک از آنها زدید، افکار یا احساسات شخصیت خود را با صدای بلند بیان کنند. بچه ها در آغاز شاید یکی دو کلمه بگویند اما به زودی اعتماد به نفس پیدا می کنند و حرف شان را با جملاتی طولانی تر بیان می کنند. تعقیب فکرِ هریک از بچه های گروه وقت نمی برد و می توانید انواع نگرشها و احساسات شخصیتهای مختلف را با آن روشن سازید.

شاید دانش آموزان در مجسمه نقش اشیای بیجان یا حیوانات را داشته باشند. این عالی است، زیرا شخصیتهای حیوان هم می توانند فکری داشته باشند –«گرررر» یا «گشنمه». شما در ضمن متوجه می شوید که حتی یک تیر چراغ برق هم می تواند نظرش را بیان کند، به ویژه وقتی از دانش آموزان در نقش اشیای سخنگو کمک می گیرید. می توانید از شخصیتها سؤالهای خاصی بپرسید. مثلاً اینکه در مورد فلان شخصیت چه نظری دارند، چه رؤیایی در سر دارند یا کار بعدی آنها چیست. روش تعقیب فکر را به راحتی می توان با بچه ها در کلاس درس و در حالیکه پشت میزهای خود نشسته اند، به کار برد.

منبع فارسی:
تئاتر شورایی: تمرین گفت و گوی انتقادی و تعهد اجتماعی، به کوشش علی ظفرقهرمانی نژاد، نشر نمایش، 1396. صص. 166 - 172