اسم و ژست
افراد گروه در دایره می ایستند. نفر اول خودش را با اسم کوچک معرفی می کند و همزمان ژستی جسمی هم به خود می گیرد. کل افراد گروه اسم و ژست او را تکرار می کنند. این فرایند در مورد همه انجام می شود تا وقتی همه اسم و ژست خود را تک تک ارائه کنند. سپس این فرایند تکرار می شود، اما این بار بدون اسم. سپس هر کس خواست یک قدم جلو می آید و بقیه گروه باید اسمش را بگویند و ژست آن فرد را اجرا کنند.
بمب و حفاظ
حرکات سراسیمه و آشفته می شوند و تسهیلگر می تواند به نشانه نزدیک شدن به لحظه انفجار بمب، از۱۰ تا ۱ بشمرد. تسهیلگر با هر فرمان ایست، از افراد گروه می خواهد ببینند آیا حفاظ را بین خود و بمب شان نگه داشته اند یا خیر.
سوزی مک دونالد و دانیل راچل مجموعه بازیها و تمرینات زیر را در کارگاهی آموزشی با دانش آموزان شهر «آتن» مورد استفاده قرار داده اند.
پیچ و گره
گروه در دایره می ایستد. هرکس باید یادش بماند در طرف چپ و راستش چه کسانی ایستاده اند. سپس تسهیلگر از گروه می خواهد در فضای اتاق پخش شوند و به هر طرف که می خواهند راه بروند. تسهیلگر این نکات راهنما را بیان می کند:
با کسانی راه بروید که رنگ موهایشان شبیه رنگ موی شماست.
با کسانی راه بروید که رنگ کفشهایشان شبیه رنگ کفش شماست
با کسانی راه بروید که رنگ چشمهایشان شبیه رنگ چشم شماست.
سپس تسهیلگر نکات راهنمای دیگری نیز می گوید: سه دایره یا چهار مربع یا دو مثلث یا یک ستاره شوید. افراد باید به صورت گروهی این اشکال را بسازند. سپس تسهیلگر از همه می خواهد همانجا که هستند، بی حرکت بمانند و بی آنکه تکان بخورند، دو همسایۀ سمت چپ و راست خود را (در دایره) پیدا کنند. آنگاه بسیار آرام به بدن خود کش می دهند و دست دو همسایه خود را می گیرند، تا وقتی همه اعضای گروه دست هم را بگیرند. این یک گره است. حالا اعضای گروه باید سعی کنند بی اینکه دست همسایگانشان را رها کنند، گره خود را باز کنند. پس از ۹ تا ۱۰ بار کارشان نتیجه می دهد!
هیپنوتیزم کلمبیایی
افراد به گروههای دو نفره تقسیم می شوند و خود را الف و ب می نامند. الف با دستش ب را هیپنوتیزم می کند – ب همواره باید صورتش را به فاصله نیم متر از دست الف نگه دارد – فاصله همیشه یکسان باشد. الف باید سعی کند ب را به مواضع مختلف ببرد، باعث شود از عضلات فراموش شده اش استفاده کند و بدنش را به شیوه متفاوتی به کار گیرد. الف و ب جای خود را به هم می دهند.
انواع دیگر:
- افراد به گروههای سه نفره تقسیم می شوند. الف با دو دستش ب و ج را هیپنوتیزم می کند. ممکن است همزمان حرکات کاملاً متفاوتی به آنها دهد.
- یک نفر (مثلاً الف) وسط حلقۀ گروه می ایستد. هر کس بخشی از بدن الف را انتخاب می کند تا توسط آن هیپنوتیزم شود. سپس الف بسیار آرام به اطراف حرکت می کند و هر یک از افرادِ حلقه باید از بخش انتخابی خود پیروی کنند.
ریتم با صندلی
پنج بازیگر داریم که هر کدام همراه با یک صندلی مجسمۀ ثابتی از خود می سازند. تسهیلگر آنها را از یک تا پنج نامگذاری می کند. بقیۀ افراد گروه در فضای اتاق حرکت می کنند. هر بار تسهیلگر شمارۀ مجسمه ای را می گوید و افراد گروه عین آن را می سازند.
نوع دیگر: تسهیلگر هر بار بیش از یک شماره را می گوید.
گربه و موش
افراد به گروههای دو نفره تقسیم می شوند و بازو در بازو کنار هم می ایستند. حال دو نفره در فضای اتاق راه می روند. دو نفر را گربه و موش می نامیم. گربه در اتاق موش را دنبال می کند؛ اگر او را بگیرد، نقش هایشان با هم عوض می شود. موش برای گیر نیفتادن گزینه ای دارد – اگر از یک طرف به یکی از جفتهای داخل اتاق وصل شود (و سه نفره شوند)، آنگاه همبازی طرف دیگر، موش می شود و باید از دست گربه فرار کند.
نوع دیگر: وقتی موش از یک سو به جفتی پیوست، همبازی سوی دیگر سگ می شود و گربه را دنبال می کند.
از دو به سه به برادفُرد
دو نفره رو به روی هم بایستید و بشمرید: ۱، ۲، ۳ – هرکدامتان هر بار یک عدد را بگویید.
وقتی به این کار مسلط شدید، صدایی را جایگزین شمارۀ ۱ کنید.
سپس حرکتی را جایگزین شمارۀ ۲ کنید.
سپس صدا و حرکتی را جایگزین شمارۀ ۳ کنید.
نوع دیگر: این تمرین را در حالی اجرا کنید که کل گروه در دایره هستند.
کارناوال ریو
گروه در دایره می ایستد. یک نفر صدا و حرکتی ریتم دار را شروع می کند؛ می تواند وسط دایره برود و آن را به همه نشان دهد. سپس سراغ نفر سمت چپ خود در دایره می رود، رو به رویش می ایستد و صدا و حرکتش را با او به اشتراک می گذارد. وقتی او هم مسلط شد، فرد اصلی سراغ نفر بعدی در دایره می رود و به همین ترتیب ادامه می دهد تا وقتی همۀ افراد دایره را فعال کند و سر جای اصلی اش بازگردد. وقتی نفر دوم در صدا و حرکت اول مسلط شد، آنگاه صدا و حرکت خود را خلق می کند و آن را در گروه می چرخاند و به همین ترتیب تا آخر. در جریان این تمرین با انواع سر و صدا و ریتم مواجه خواهیم شد!
فشار آری، غلبه نه !
این تمرین مثالی عالی برای یادگیری تئاتر مجادله است! در این تمرین تمام قدرت خود را به کار می گیری اما پیروز نمی شوی. در یک جلسۀ مجادله، باید بازیگر نه مغلوب تماشا-بازیگر شود و نه بر او غالب شود، بلکه باید او را کمک کند تا توانش را به کار گیرد.
گروههای دو نفره شوید. تصور کنید خطی بین هر دو نفر ترسیم شده است. هردو کف دستها را روی شانۀ نفر مقابل بگذارید و شروع به فشار آوردن کنید. اگر طرف مقابل را آنقدر فشار دهی که از خط بگذرد، بازی را برده ای – اما در این بازی قرار نیست برنده شوی. به همبازی ات میدان بده؛ سنگینی اش را تحمل کن، گاهی بیشتر فشار بده و گاه بگذار همبازی ات تو را بیشتر فشار دهد.
انواع دیگر
- پشت به پشت (از نشسته تا ایستاده)
- شانه به شانه
- آلاکلنگ
توپ بوال
توپی خیالی را انتخاب کنید؛ با آن طوری بازی کنید که مطمئن شوید همۀ بدنتان درگیر است.
کنش و صدایی منظم، تکرار شونده و ریتم دار را خلق کنید و با توپ خود همراه سازید.
در فضای اتاق شروع به حرکت کنید.
یک همبازی پیدا کنید، در حالی که به بازی تان ادامه می دهید، تمام جزئیات حرکت و صدای همبازی خود را مشاهده کنید.
«توپها را با هم تعویض کنید» – حالا عین صدا و حرکت آن فرد را به خود بگیرید.
همبازی دیگری پیدا کنید – تعویض را تکرار کنید.
همبازی دیگر – باز هم تعویض.
حالا توپ اصلی خود را پس بگیرید …
ماشینهای نابینا
گروههای دو نفره شوید. یکی جلو دیگری بایستد و چشمهایش را ببندد – او ماشین نابیناست. نفر پشت او راننده است و از طریق تماس دست با پشت «ماشین» به او جهت می دهد؛
لمس شانۀ چپ = بچرخ به چپ؛ لمس شانۀ راست = بچرخ به راست، لمس وسط پشت = مستقیم برو (فشار بیشتر = سرعت بیشتر)؛ برداشتن دست = ترمز.
سربازان و جهنده
از چهار داوطلب خواسته می شود در یک خط، از یک طرف اتاق به طرف دیگر رژه بروند.
هدف آنان رژه رفتن به هر قیمتی است. نفر پنجم جهنده است. او پس از آنکه آن افراد دو دقیقه رژه رفتند، دور و بر آنها شروع به جست و خیز و رقصیدن می کند. اگر سد راه آنان شود، آنان بر زمینش می اندازند، از روی جنازه اش رد می شوند و به قدم رو ادامه می دهند.
آن افراد بازنمای سرکوبگران اند و فرد جهنده، بازنمای شخصیت اصلی. پس از آنکه تماشاگران یک بار (یا برای شفافیت بیشتر، دو بار) این صحنه را دیدند، از آنان دعوت می شود جای شخصیت اصلی را بگیرند و سعی کنند از تکرار سرکوب جلوگیری نمایند.
تئاتر مجسمه
الف: مجسمه را کامل کن
دو نفر در حالیکه با هم دست می دهند، ثابت می مانند. تسهیلگر از تماشاگران می پرسد، چه می بینند.
سپس یکی از آنها از تصویر ثابت بیرون می آید و تصویر را ناقص رها می کند.
سپس داوطلبی وارد می شود و تصویر را برای ساختن قصه ای دیگر کامل می کند.
انواع دیگر:
- به صورت گروه های دو نفره کار کنید
- به صورت گروههای سه نفره کار کنید
ب: تصویر را به خاطر بسپار
داوطلبی جلو بقیه افراد گروه می ایستد. تسهیلگر از گروه می خواهد چشمانشان را ببندند. داوطلب از خودش مجسمۀ ثابتی می سازد. سپس تسهیلگر از گروه می خواهد برای دو ثانیه چشم باز کنند، مجسمه را ببینند، بعد چشم خود را ببندند و عین آن را بسازند.
انواع دیگر:
- دو داوطلب مجسمه بسازند؛ سه داوطلب مجسمه بسازند، اینگونه یادآوری همه تصویرها برای گروه دشوارتر می شود.
- گروه در دو خط رو به هم بایستند. افراد یک سمت، چشم شان را ببندند در حالیکه افراد سمت دیگر مجسمه ای از خود می سازند – سپس کار به صورت بالا تکرار می شود.
ج: تلفن فرانسوی (هیچ کاری نکن)
اعضای گروه در دایره می ایستند. هرکس باید به چهارمین نفر از سمت چپ خودش نگاه کند (البته در صورتی که عدد افراد موجود فرد باشد). از اعضای گروه بخواهید «هیچ کاری نکنند»، ولی اگر دیدند فردی که زیر نظر دارند حرکتی انجام داد، باید عین حرکت او را تقلید کنند. سپس تسهیلگر از آنها می خواهد حرکتی را که تقلید می کنند، عجیب تر، بزرگتر و عاطفی تر (شادتر، غمگین تر و مانند آن) جلوه دهند.
د: مثلاً خانواده
۱- یک نفر مجسمه ای از یک خانواده می سازد. تماشاگران آن را اصلاح می کنند تا مقبول همه شود.
۲- از شخصیتها بخواهید حرکتی ریتم دار به این مجسمه بدهند.
۳- سپس هر شخصیت عبارت یا واژه ای را که به شرایط یا خصایل شخصی اش ربط دارد، به آن می افزاید.
۴- سپس جوکر از هر شخصیت می خواهد ادامۀ حرکتش را نشان دهد.
دو الگو
الگوی اول:
۱- گروه سر موضوعی به توافق می رسد.
۲- پنج نفر خواسته می شود روی صحنه بیایند تا هر یک از آنان جداگانه ایدۀ خود را از موضوع نمایش دهد. آنها تصویر بقیه را نمی بینند.
۳- هر پنج نفر با هم مجسمه های خود را بر صحنه ارائه می دهند. اعضای تماشاگران نیز می توانند بیایند و ایده های دیگری اضافه کنند.
۴- از «تماشا-بازیگر/ مجسمه ها» بخواهید با هم مرتبط شوند تا بلکه چشم انداز گسترده تری از منظر اجتماعی مسئله به نمایش بگذارند.
۵- اگر «تماشا- بازیگران» مجسمه هایی از سرکوب شدن را به نمایش گذاشته اند، در قدم بعدی جوکر از آنها خواهد خواست مجسمۀ خود را به تصویر یک سرکوبگر تبدیل کنند، و برعکس.
الگوی دوم:
۱- گروه در انتخاب یک سرکوب به توافق می رسد.
۲- فردی به کمک تعدادی از «تماشا- بازیگران» مجسمه ای از آن سرکوب را می سازد. مخاطبان درموردش بحث می کنند تا به «تصویری واقعی» از سرکوب برسند که مورد توافق همه باشد.
۳- سپس جوکر از مجسمه ها می خواهد خود را تغییر دهند و به «تصویری مطلوب» بدل سازند، طوری که دیگر اثری از سرکوب نبینیم (البته آنان نباید خیلی رؤیایی عمل کنند).
۴- «تماشا- بازیگران» دوباره «تصویر واقعی» اول را نمایش می دهند. سپس جوکر از آنها می خواهد با حرکت آهسته از «تصویر واقعی» به «تصویر مطلوب» حرکت کنند – این «تصویر گذارِ ممکن» است. تماشاگران می توانند کل این تصویر را اصلاح کنند تا بلکه این گذار تا جای ممکن واقع بینانه تر انجام شود.
منبع:
تئاتر شورایی (گفت و گوی انتقادی و تعهد اجتماعی)؛ به کوشش علی ظفرقهرمانی نژاد، نشر نمایش، صص 283 تا 294