ارتباط رهایی بخش
علی ظفرقهرمانی نژاد
الف) چرخۀ انفعال
درسال های اخیر، به ویژه از سال 2019 تا کنون، شاهد بوده ایم که مردم بسیاری از کشورهای جهان دست به اعتراضات و شورش های گستردۀ خیابانی زده اند. از هنگ کنگ کلمبیا، فرانسه، پرو، اسرائیل، آرژانتین، عراق، تایلند و امریکا تا روسیه، اوکراین و بلاروس ...
اما علت نارضایتی مردم دنیا ازحکومت های کنونی چیست؟
با توجه به گردش آزاد اطلاعات و افزایش سواد سیاسی شهروندانِ امروز دنیا، طیف گسترده ای از مردم دنیا دریافته اند که ساختار سیاسی کشورهایشان ناکارآمد است. علت این ناکارآمدی، ارتباط انفعالیِ مسئولین هر کشور با مردم آن کشوراست.
رابطۀ انفعالی یک سیکل بسته را به وجود می آورد که قدمتی به درازای تاریخ دارد، یعنی رابطۀ انفعالیِ مسئول منجر به نارضایتی شهروند می شود، نارضایتی به بحران می انجامد، بحران به سرکوب منتهی می شود و سرکوب رابطه را دوباره انفعالی می کند ... انفعال، ناخرسندی، بحران، سرکوب و باز هم انفعال ...
حالا شهروندان جهانی قرن بیست و یک می خواهند این چرخه را بشکنند، اما اینجا یک سؤال مهم مطرح می شود: آیا ابزار شورش به تنهایی این چرخه را می شکند؟
تاریخ ثابت کرده که انقلاب های خونین، الگوی انفعال و سرکوب را از بین نمی برند بلکه فقط جای سرکوب گر و سرکوب شده را عوض می کنند.
پس با این اوصاف، برای شکستن چرخۀ انفعال چه امکاناتی وجود دارد؟
ب) آسیب و راهکار
ابتدا لازم است علت اصلی چرخۀ انفعال را دریابیم: به گواه تاریخ، حاکمان به محض آنکه (با انقلاب یا انتخاب) به قدرت می رسند، به خیال کنترل تام بر امور، قدرت را به انحصار خود و وابستگانشان در می آورند. اما همین انحصار قدرت به مرور، منجر به استبداد و فساد می شود، در نتیجه رابطۀ حاکمان با شهروندان فلج می گردد و همان چرخۀ انفعالی به جریان می افتد که از آن سخن گفتیم ...
از سوی دیگر، مسئولین نظامی که قدرت در آن انحصاری است، چون همگی در تکاپوی حفظ یا افزایش قدرت خویشند، همواره در کارِ سنگ اندازی و تنگ کردن عرصه بر یکدیگرند، آنان چون قدرت طلبند، اهل رقابتند نه تعامل، لذا هرگز نمی توانند کار خلاقانه ای انجام دهند و همواره خود، همدیگر و مردم را گرفتار درد و رنج باقی خواهند گذاشت ... همۀ این ها یعنی تکرار تاریخ ... فرقی هم ندارد که بر پیشانی حکومت عنوان دیکتاتوری حک شده باشد یا دموکراسی!
با این اوصاف، برای شکستن چرخۀ انفعال، باید فساد و استبداد را از بین برد، و برای از بین بردن فساد و استبداد باید قدرت را از انحصار در آورد. اما چگونه می توان قدرت را از انحصار فرد یا گروهی خاص بیرون آوَرد؟ یگانه راهِ خارج کردن قدرت از انحصار، "دموکراتیزه کردن قدرت" است.
"دموکراتیزه کردنِ قدرت" به چه معناست؟ به زبان ساده یعنی اینکه حاکم (چه منتخب باشد چه مُنتصَب)، اگر بخواهد خود، زیردستان و شهروندانش را از چرخه انفعال رها سازد، به جای اینکه شهروندان را به "خودی" و "غیرخودی" تقسیم کند یا بنایِ رقابت و جنگِ قدرت با دیگران را بگذارد، باید از لحظه ای که به قدرت می رسد، بدون هیچ تمایزی، تمام شهروندان را در تمام تصمیم گیری های خرد و کلانِ سیاسی و اقتصادی مشارکت دهد، و کاملاً مُصرّ باشد که هر تصمیم، هر اقدام، هر انتصاب و هر انتخابی را به "همه پُرسی" شهروندان کشورش بگذارد ...
اما این چنین مشارکت دائمی و حداکثری ای چگونه امکان پذیر است؟ ... پاسخ این سوال "اجتماع سازی" است؛ به بیان دقیق تر، تشکیل شبکۀ همبستگی اجتماعات محلی در سراسر هر کشور ...
ج) پیوند شبکه ای
هنگامی که ساکنین هر محله در هر شهر از هر کشورِ دنیا پاتوق هفتگی "اجتماع محلی" داشته باشند، مسئولین از آن طریق می توانند از شهروندان بابت هر چیزی کسب تکلیف و چاره جویی کنند.
اجتماع محلی که به مدیریت تسهیلگران دوره دیده و با حضور حقوقدانان محلی برگزار می شود، جایی است که در آن شهروندان می توانند طرح مسئله کنند و با تکیه بر خرد جمعی، به بهترین و واقع بینانه ترین راهکارهای ممکن برای حل هر مسئله برسند.
راهکارها یا تصمیمات محلی به جلساتِ شهری، شهری به استانی، و استانی به کشوری برده می شوند و نهایتاً حاصل همفکری و مشارکت خلاق شهروندانِ کل یک کشور به دست مسئولین می رسد تا براساس اولویتهای مردم، به آن تخصیص بودجه و ترتیب اثر دهند.
در شرایط خاصی چون پاندمی، اجتماعات محلی را می توان به فضای مجازی برد و ارتباط شبکه ای را همچنان حفظ نمود.
همچنین با طراحی اپلیکیشن های خاص و یا با بهره گیری از هنرهای اجتماع- بنیانی چون تئاتر شورایی، به ویژه شیوۀ کاربردیِ "تئاتر قانونگذار"، می توان شهروندان را - محله به محله - در طرح و تصویب تک تک قوانین اساسی یک کشور سهیم کرد.
نکته مهم دیگر این است که در چنین شبکه ای هر محله می تواند در راستای توسعۀ همه جانبه، با سایر محلات کشور در ارتباط باشد و دانسته ها و تجارب خود را با آنان به اشتراک بگذارد.
یک اجتماع محلی، مکانی آنچنانی نمی خواهد (بوستان یا سرای محله برای این کار کافیست ) بودجۀ خاص هم نمی خواهد، چون فضای رانت و سوء استفاده به وجود می آورَد. باید انگیزۀ یک شهروند برای مشارکت در اجتماع محلی، کمک به کاستن درد و رنج های مشترک باشد، نه رسیدن به مطامع شخصی.
با رعایت همۀ اینهاست که چرخۀ انفعال می شکند، مسئولین به نفع مردم فعال می شوند و ارتباطی چندسویه، خلاق، پویا و صلح آمیز شکل می گیرد.
شبکه همبستگی اجتماعات محلی یعنی مستقیم ترین، ساده ترین و کم هزینه ترین شکل تجربۀ دموکراسی در سطح ملی، یعنی وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت، یعنی نظمی خود-سامانبخش که نیازی به ناظم ندارد، یعنی جلوگیری از تکرار تاریخ و تاریخِ جدیدی را رقم زدن ... چنین شبکه ای حاکمان را به خادم بدل می کند و مردمان را به شهروند-مسئول.
تنها در این صورت است که نارضایتی و اعتراض نه رنگ خشونت و تخریب، بلکه شکل خلاقیت جمعی به خود می گیرد، تنها در این صورت است که صلحِ پایدار محقق می شود و بدون نیاز به هیچ انقلابی، بدون نیاز به هیچ جنگ یا خونریزی ای، می توان چرخه درد و رنج را در هم شکست و جهان را به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل نمود.
خوش آن حاکم یا ملّتی که شجاعانه این طرح نو را دراندازد، الگویی برای کل حاکمان و شهروندان جهان پدید آورد، و نام نیکش را بر پیشانی تاریخ جاودان سازد.