تأملی بر تمرین یک نمایش شورایی
(علی ظفرقهرمانی نژاد)
اجراهای تابستانی تئاتر شورایی در سال 1389همچنان در فرهنگسراهای شفق و سرو به گرمی در جریان است و می توان گفت انجمن علمی تئاتر شورایی تهران به یاری اجراگران پرتوان خود، مردمی ترین بخش فعالیتهای خود را آغاز کرده است. اگر بنا باشد تئاتر شورایی موجب علاقه مند شدن قشرهای مختلف مردم به هنر تئاترشود، پس همت و تلاش اجراگران در این بخش باید دو چندان شود و با طرح و بازتاب درست و دقیق مسائلی که مشمول طیف بیشتری از مردم می شوند، شهروندان را به مشارکت هر چه فعال تر فراخوانند.
یکی از گروههای انجمن در حال آماده سازی نمایشی به روش مجادله است تا آن را در روز پنج شنبه 31 تیرماه 89، در یکی از پارکهای منطقه 6 تهران به اجرا درآورد.
این گروه، نمایش خود را برای محک زدن تجربه ای جدید بر مبنای روش مجادله تمرین می کند. ایده کار بر این مبناست که اگر بر خلاف روال معمول تئاتر مجادله، به جای سرکوب یکجانبه – که یکی سرکوب می کند و دیگری سرکوب می شود- سرکوب شکلی چند جانبه به خود بگیرد، یعنی همه در عین حال همدیگر را سرکوب کنند، این امر موجب مداخله های بیشتر تماشاگران و، به طبع آن، پیشنهاد راهکارهای عملی بیشتر از جانب مخاطبین خواهد شد.
پس از حضور در این تمرین و بحثهای زیاد با گروه و همچنین یادآوری و تأمل این بحثها در خلوت، به این نتیجه رسیدم که تئاتر شورایی در دو حالت شکل خنثی و غیر فعال به خود می گیرد:
حالت اول وقتی است که هیچ مشکلی در کار نباشد و یا اگر باشد، روی صحنه و توسط خود اجراگران حل شود. در چنین وضعیتی دیگر دلیلی برای مداخله تماشاگر نمی ماند، زیرا اساساً معضلی بر جای نمانده تا او برایش چاره جویی کند و خود به خود موضوع تعامل و مشارکت تماشاگر، و یا اصطلاحاً «تماشا-بازیگر» شدن تماشاگر، منتفی می شود.
اما حالت دوم وقتی است که همه با هم مشکل دارند، همه برای هم دردسر سازند و همه در راه احقاق خواسته خود، با سرکوب مواجه می شوند. به زعم من در چنین حالتی نیز وضعیت خنثی خواهد بود و هیچ کاری از دست تئاتر شورایی (و مشخصاً تکنیک مجادله) بر نمی آید. در واقع در این حالت یا همه حق دارند و یا همه ناحق می گویند. اگر همه حق دارند، که دیگر مداخله بی دلیل خواهد بود. اما حتی اگر تماشاگران تصور کنند که در این میان یکی بیشتر حق دارد و دیگران در حق او بی انصافی می کنند و باید به جای او دست به اقدام زد، این تماشاگران در صورت اقدام در یک دور باطل خواهند افتاد. زیرا دیگرانی خواهند بود که به بقیه شخصیتهای روی صحنه حق بدهند و به غیر منطقی بودن اقدام آن تماشاگران اعتراض کنند. جالب اینکه اگر خود آنها هم مداخله کنند، مداخله آنها نیز با اعتراض دیگران همراه خواهد شد و این دور بی ثمر همچنان ادامه خواهد داشت.
ممکن است این سؤال پیش بیاید که مگر هدف تئاتر شورایی تعامل، مشارکت و مداخله بیشتر گرفتن از تماشاگر نیست؟ در این صورت آیا چنین اجرایی را- که این همه مداخله گر دارد- نباید به فال نیک گرفت؟
حقیقت این است که مداخله و مشارکت باید امکانی باشد در خدمت هدف غایی تئاتر شورایی و آن حل مسئله است. اگر تلاش جمع «تماشا- بازیگران» در راستای حل مسئله پیش نرود و جماعت حاضر مدام به این نتیجه برسند که دیگری هم راست می گوید، نهایتاً کاری نمی توانند پیش ببرند و در پایان جلسه بهره و دستاوردی جز تکرار همان چیزی که اجرا از ابتدا می گفت، نخواهند داشت.
این قضیه در مورد زمانی نیز که همه شخصیتها ناحق می گویند، صدق می کند و نتیجه همان می شود که بود. در واقع در هر دو صورت – چه وقتی افراد همگی حق می گویند و چه وقتی همه به ناحق دم می زنند– تعادل و توازنی سراسری ایجاد می شود که تماشاگر را از میل به هر گونه تغییر بی نیاز می کند. چون تغییر هیچ نتیجه ای در پی نخواهد داشت.
وقتی حق با همه باشد عدالت برقرار است، و زمانی هم که همه در معرض ظلم قرار گرفته باشند- ظلم بالسویه- باز هم عدل شمرده می شود. منظور این نیست که آن وضعیت ظالمانه پسندیده است، بلکه منظور این است که همه به یک نسبت توانسته اند حق خود را – ولو به زور- از دیگری بگیرند و به و ضعیتی برابر رسیده اند.
تئاتر شورایی ( و از آن جمله، مجادله) وقتی موفق است که بازنمای یک بی عدالتی بر صحنه باشد. یعنی موازنه قدرت به هم خورده باشد. یک طرف در موضع قدرت باشد و – به هر دلیلی - دیگری را از تحقق آرزویش محروم کند. به عبارتی او را در قبال اقدامی که برای رسیدن به آرزویش انجام می دهد، سرکوب کند. آنگاه مداخله و راهکار دادن تماشاگر معنی پیدا خواهد کرد و جلسه مجادله در پایان رضایت بخش خواهد بود.
سه شنبه
29/تیرماه /89