پیشنهاد آخر: آموزش زیبایی شناختی سرکوب شدگان
این موردی است که حق نداریم آن را پشت گوش بیندازیم. نه تنها جنبه های تئاتری که باید تمام جنبه های زیبایی شناختی هر مشارکت کننده را برانگیزیم و محک بزنیم – هر بار بیش از پیش.
یادمان باشد این فرآورده نیست که بیشترین ثمر را دارد؛ بلکه فرایند نوشتن، نقاشی کردن، مجسمه ساختن، آواز خواندن، آهنگ ساختن و رقصیدن است. مهم توجه به انتخاب واژه ها، رنگها و حرکات، همچنین میل به یادگیری چیزهای تازه است؛ هر چه بیشتر بدانیم، بهتر می توانیم افکار و احساسات خود را در قالب واژه ها، حرکات و رنگها بیان کنیم.
برای نمونه، ساختن یک مجسمه حتی از نگارش یک شعر هم آسان تر است، زیرا شاعران با چیزی سروکار دارند که دیده و لمس نمی شود – واژه ها – حال آنکه مجسمه سازان با مواد دیدنی و ملموس سروکار دارند. در این مورد ما کاری را انجام می دهیم که به آن می گوییم: "ساختن آدم از زباله". ما از مشارکت کنندگان در هر گروه می خواهیم که از اجتماع یا محیط کار خود "زباله های تمیز" جمع کنند. سپس از آنان می خواهیم با آن اشیاء، پیکر یک انسان را بسازند – انسانی در حال کار، در حال بازی، در حالِ اظهار عشق یا در حالتهای دیگر. و آنان این کار را می کنند. آنان در افزودن رنگ و نقش به مجسمۀ خود کاملاً آزادند.
به باور من ساختن موسیقی حتی از این نیز آسان تر است: آیا نمی توان از کار بچه ها الهام گرفت، وقتی چیزهایی را که سر راهشان پیدا می کنند به هم می کوبند تا از آنها موسیقی بیرون بکشند؟
آسان است، بسیار آسان، با این حال چندان هم ساده نیست: این تازه شروع کار است. آنتونیو ماچادو شاعر اسپانیایی می گوید: "ای رهرو ! راهی وجود ندارد، راه با پیمودن اش به وجود می آید." پس بیایید راه بیفتیم.
برگردان: علی ظفرقهرمانی نژاد
منبع:
Boal, Augusto, the Aesthetics of the Oppressed, Routledge, 2006, pp.121-128