نوشته ی سامانه جاذبی
یکی از بخشهای جشنواره غیر رقابتی تئاتر "صداهای نو" که در پلتفرم داربست واقع در گالری محسن تهران برگزار شد، کارگاه دو جلسه ای تاتر شورایی در روزهای اول و آخر فستیوال بود.
جلسه اول این کارگاه به بازیهای هشیارسازی، روش "تصویر مطلوب" و روش "اصلاح رفتار" گذشت. در دومین جلسه، هنرجویان با روش "تاتر مجادله" آشنایی عملی پیدا کردند. اما آنچه جلسه دوم را شاخص کرد، استفاده آموزشی ما از نمایشی بود به نام "داب" که گروه جوانی به نام "ققنوس" شب پیش از کارگاه دوم آن را اجرا کرده بود. آن نمایش در مورد یک گروه هنری جوان بود که اعضای آن هم می خواستند همبستگی خود را حفظ کنند و هم مشهور شوند. آنها برای کسب شهرت به آژانسهای تبلیغاتی روی آوردند که برایشان حاصلی جز از دست دادن پول و از هم گسیختن گروه نداشت. نهایتا خود بازیگران به سیاق تاتر مجادله از تماشاگران برای حل این معضل راهکار خواستند (نمایش داب تسهیلگر نداشت). اما مشکل این بود که مداخله هر تماشاگر به شکست می انجامید. در واقع ایده کارگردان این بود که طعم سرکوب را به تماشاگران نمایش نیز بچشاند. این باعث شد هر مداخله کننده ای نومیدانه سر جایش برگردد. حتی یکی از آنها پس از مداخله با صدای بلند گفت، "این مشارکت دادن ما نیست بلکه استفاده ابزاری از ماست." اشاره او به این بود که جهان آن نمایش غیر قابل تغییر است.
فارغ از اینکه آن اجرا چه بازخوردی در تماشاگران مشارکت جو و تحول خواه ایجاد کرد، پس از دیدن اجرا به جای نقد آن کار به همکارم پیشنهاد دادم در روز دوم کارگاه از همین نمایش برای آموزش تاتر مجادله استفاده کنیم. این ایده با استقبال دبیر جشنواره و خود کارگردان نمایش هم مواجه شد. این طور شد که پلان آموزشی کارگاه را با این ایده تطبیق دادیم و در ابتدا به همه اعلام کردیم آنچه امروز تجربه می کنیم همان نمایش دیشب است اما این بار در قالب تاتر مجادله ساخته و ارائه می شود. در پایان خودتان می توانید شباهتها و تفاوتهای هر دو شیوه اجرایی را با هم مقایسه کنید. به پیشنهاد اجراگران نمایش داب، گروه جدیدی از مشارکت کنندگان داوطلب اجرای مجادله شدند. نمایش در سه صحنه ی فشرده، شکل الگوی مجادله را پیدا کرد، الگویی که غیر از ایجاد موانع چالش برانگیز، امید به بهبود و تغییر را نیز بر می انگیخت و موجب بحثها و مداخله های متعددی شد. مشارکت کنندگان راههای مختلف تقویت همبستگی گروهی و مبارزه با نومیدی در گروههای هنری را به بحث گذاشتند. تسهیلگر جلسه مجادله همکارم بود و من از بیرون نمایش را می دیدم. از آنجا که شب قبل به خاطر کمبود وقت شانس مشارکت را از دست داده بودم، فرصت آن را یافتم که به عنوان تماشا-بازیگر ایده ام را عملا در این جلسه امتحان کنم!
در حلقه پایانی کارگاه، بچه ها هم در مورد شباهت ها و تفاوتهای دو اجرا و خروجی آنها حرف زدند، و هم در این مورد گمانه زنی کردند: تاتر مجادله چه قابلیتهایی دارد اگر به دست خود مردم بیفتد و در پاتوقهای محلی توسط خود مردم به اجرا درآید؟