هشت سال تئاتر شورایی در ایران: چالشهای پیش رو
هشت سال تئاتر شورایی در ایران: چالشهای پیش رو
علی ظفرقهرمانی نژاد
چهل و پنج سال است که گفتمان تئاتر شورایی در جهان طنین انداز شده است. تئاتر شورایی در بیش از هفتاد کشوردنیا به مدد کنشگرانی متعهد به صورت زبانی ارتباطی برای بهبود مناسبات انسانی درآمده و عرصه های تعلیم و تربیت، بهداشت و درمان، اجتماع سازی، توسعه، قانون گذاری، سیاست ورزی و مدیریت را درنوردیده است. به جرأت می توان گفت تئاتر شورایی ملموس ترین و عملی ترین شکل ترویج «دموکراسی فعال» است. کنشگران تئاتر شورایی در اطراف و اکناف دنیا با بهره گیری از هفت روش ابتکاری آگوستو بوال مخاطبان را به ایجاد تغییرات مثبت سیاسی و اجتماعی تمرین می دهند. آنان این مهم را از راه آگاه کردن مخاطبان از روابط خصمانه و انفعالی، سپس تمرین دادن عملی آنان به روابط فعال و صلح آمیز به انجام می رسانند. آرمان همۀ کنشگران تئاتر شورایی، نشاندن صلح به جای انفعال است. به همین دلیل نیک می دانند که در این جهان پر از تخاصم و سودجویی، مسئولیت سنگینی را به دوش گرفته اند و برای آنکه این یگانه شعلۀ صلح و دموکراسی به سردی نگراید، متعهدانه و دلسوزانه در حفظ و ترویج سنت تئاتر شورایی از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند.
امسال هشتمین سالی است که در کشور ایران نیز مانند نصف بیشتر کشورهای دنیا افرادی علاقه مند تلاش می کنند بااستفاده از روشهای تئاتر شورایی به هنر نمایش جنبۀ کاربردی، تعاملی و مردمی بدهند و تئاتر را به امکانی برای تغییر فردی و اجتماعی تبدیل نمایند. این تلاش هشت ساله که آغازگاه آن شکل گیری گروه «تئاتر شورایی تهران» در پاییز هشتاد و هفت بود با سه محور آموزش، اجرا و تولید محتوا به جریان افتاد و تا به اکنون منجر به این نتایج شده است: ارتباط و تعامل با شبکۀ بین الملل تئاتر شورایی جهت کسب آگاهی و تبحر هرچه بیشتر در تکنیک های این نوع تئاتر؛ اجراهای متعدد (با موضوعات اجتماعی، درمانی، آموزشی، زیست محیطی و … )؛ ترجمه و تألیف کتب و مقالات مختلف؛تشکیل دفتر تئاتر کاربردی؛ برگزاری همایش و نشستهای تخصصی؛ فعال سازی فرهنگسراها، زندانها و مدارس؛ کمک به راه اندازی رشتۀ تئاتر کاربردی در شهر مشهد؛ و برگزاری بیش از بیست کارگاه آموزشی در تهران و بیست و چهار کارگاه در شهرستانها برای تربیت اجراگران و علاقه مندان به ترویج این نوع تئاتر.
طی این هشت سال، چنانکه انتظار می رفت،افرادی علاقه مند در تهران و شهرستانها از دل کارگاههای آموزشی تئاتر شورایی سر بر آوردند تا پای در این مسیر بگذارند و به اجرا یا ترویج این نوع تئاتر اهتمام ورزند. اما تعدد حضور افراد در عرصۀ کنشگری تئاتر شورایی، ضمن اینکه امید به همه گیر شدن این نوع تئاتر رادر کل کشور افزایش داده است، نگرانی در مورد نحوۀ ترویج آن را نیز دامن زده است. به بیان دیگر،آنچه طی این هشت سال گفتمان تئاتر شورایی را در ایران با چالش جدی مواجه ساخته کیفیت ترویج آن بوده است، نه کمیُت آن.به گمان بنده عوامل نگران کنندۀ مختلفی وجود دارند که کیفیت ترویج تئاتر شورایی را مخدوش ساخته اند و اگر ادامه پیدا کنند، مانعی جدی بر سر راه اهداف تئاتر شورایی خواهند بود. بنابراین با تکیه بر این تجربۀ هشت ساله لازم دیدم نکاتی را به آگاهی علاقه مندان و فعالان این عرصه برسانم تا شاید بررسی تجربه های گذشته در زمان حال، منجر به ساختن آینده ای معقول برای همۀ ما شود.
تئاتر شورایی – همان گونه که از نام اش برمی آید و همان گونه که در نظریات و اعمال بنیانگذاران و نیز کنشگران آن در همه جهان مشهود است- الگویی عملی برای تقویت فرهنگ شور و مشورت در میان مردم در جهت حل مسائل ریز و درشت آنها توسط خود آنهاست. هر قدر تئاتر شورایی – البته به شکل درست و منطقی- بیشتر ترویج شود، می توان امید بیشتری به جاری شدن فرهنگ صلح، تعامل، نوعدوستی، عدالت اجتماعی، تفکر انتقادی و گفت و گو داشت. یک کنشگر تئاتر شورایی باید همچون یک مددکار، امدادگر، فعال مدنی یا عضو یک سازمان مردم نهاد خود را متعهد کند که به دور از حاشیه سازی، خودنمایی و هیاهو و نیز با تکیه بر توانمندی علمی و عملی به مردم خدمت نماید، وگرنه فعالیت او فاقد اصالت و کیفیت خواهد بود و نمی توان به تحول آفرینی مثبت توسط چنین فردی دل خوش کرد. به عبارتی ترویج این نوع تئاتر مستلزم داشتن دو ویژگی مهم است: تعهد اخلاقی و مهارت فنی. به باور بنده، کنشگری که حائز این دو ویژگی نباشد، فعالیتهایش نگران کننده، بلکه خطرناک است.
تعهد اخلاقی
تئاتر شورایی دانسته در پی تأمین منافع یا حتی علایق افراد و گروههای منفرد نیست، بلکه میکوشد با تکیه بر نقش اجتماعی و اجتماعساز اولیه تئاتر، پیوسته معطوف به حل مسائل عاجل مردم، بهویژه گروههای محروم، حاشیهای و بیصدا، و نیز تقویت حس همبستگی گروهی باشد. بدون تردید، هر گونه اقدامی که از این تئاتر برای تأمین منافع یا حتی علایق شخصی، در جلوههای مختلف آن استفاده کند، نقض غرض بوده، در تقابل صریح با روح حاکم بر تئاتر شورایی قرار دارد. متأسفانه در ایران، برخی تحرکات نشان از عدم پایبندی اخلاقی به اهداف تئاتر شورایی دارند که پاره ای از آنها بدین قرارند:
جلوه فروشی: معمولاً گروههای تئاتر شورایی در سراسر دنیا سایت رسمی دارند و مقاله ها، اعلانها و اخبار فعالیتها و دستاوردهای خود را از طریق آن بازتاب می دهند. کنشگرانی که خود صاحب منبعی برای انتقال تجربه ها و دانسته های خود باشند، استقلال و سلامت عمل خود را به اثبات می رسانند. اما در ایران دیده شده که برخی افراد میل وافر و سیری ناپذیری به خبرپراکنی، بزرگنمایی و حتی جعل اخبار در مورد فعالیتهای شخصی خود دارند. اشتهای اینگونه افراد به خبرساز بودن و تکاپوی زیادشان برای صدور بیشترین اخبار در خصوص فعالیتهای شخصی به وضوح با آرمانهای تئاتر شورایی در تناقض است. کسی که تا این حد علاقه مند دیده شدن در رسانه هاست، آیا صلاحیت آن را دارد که دم از «تئاتر روزنامه ای» بزند و جرائد را نقد کند؟ کسی که تا این حد محتاج «لایک» اندوزی در شبکه های اجتماعی است، آیا می تواند «تئاتر نامرئی» اجرا کند؟ آیا چنین کسی هنر تسهیلگری در «تئاتر مجادله» را با شو آف کردن در یک نمایش تک نفره اشتباه نگرفته است؟ طبیعی است افرادی از این دست به جای فعال سازی فضاهای مردمی و غیر رسمی، عامدانه تمایل به اجرا در فضاهای رسمی جشنواره ای، هنری و تئاتری – مکانهایی که بیشتر در دیدرس رسانه هاست – دارند. چنین تمایلی به این شُبهه دامن می زند که ایشان تئاتر شورایی را که امکانی برای تمرین دگرخواهی است، تبدیل به ابزاری صِرف برای ارضای میل خودشیفتگی و منیّت خویش کرده اند؛ تئاتری که قرار است با آن عقده زدایی کنیم، نه عقده گشایی. هر کنشگر صادقی به تجربه درمی یابد که تئاتر شورایی نه برای دیده شدن، بلکه برای دیده نشدن است و هدف نه خود درخشیدن، بلکه درخشاندن مردم است. خودنمایی جز دامن زدن به گره های درونی، گره از کدام مشکل مردم باز می کند یا موجب رها سازی کدامین سرکوب شده می گردد؟ براستی آیا داشتن روحیه ای افسون زده، هیجان خواه و جاه طلبانه برای ترویج صلح مناسب است؟
یکه تازی و خودمحوری: کسی که در کار تمرین دادن مردم به دموکراسی است، خود باید منِشی دموکراتیک داشته باشد. او باید فردی مردم دار، منعطف، متعامل، جمع پذیر، فروتن و باگذشت باشد. کسی که داعیۀ حل مسائل مردم با تئاتر شورایی را دارد، باید پیشاپیش بتواند به کمک همان تئاتر شورایی گره از مسائل خود با دیگران بگشاید، وگرنه مرتکب نقض غرض و بدعهدی شده است. یک کنشگر به جای دوری جستن و تن به گفت و گو ندادن همواره باید برای تعامل با همکاران، طرح نگرانیها و دغدغه های خود با آنان، رفع نگرانیها و کدورتهای خود در مورد آنان و نیز رفع ابهامات آنان در مورد عملکرد خودش پیشگام باشد. اما این پیشگامی نیازمند شجاعت و باور به این آرمان تئاتر شورایی است که صلح نتیجۀ روابط فعالانه است، نه انفعالی. اگر فردی رفتار دیگران را خوشایند نداند و منتظر پیشگام شدن آنان برای تغییر باشد، ممکن است رفع توهم و ایجاد تفاهم تا ابد به تعویق بیفتد. انزوا جویی، تن زدن از گفت و گو و در عین حال شاکی بودن دورا دور از همکاران جز دامن زدن به توهمات، کینه جویی و فلج کردن ارتباط به چه می انجامد؟ آیا با داشتن چنین روحیه ای می توان صلح ترویج کرد و هنرجویانی صلح طلب تربیت نمود
فرصت طلبی و مصادره به مطلوب کردن: یک فعال واقعی تئاتر شورایی نه تنها عرصه را بر همکاران اش تنگ نمی کند، بلکه همواره سعی دارد تا جای ممکن فعالیتهای کنشگران تئاتر شورایی را توسعه دهد. زیرا بر این باور است که هرچه همکاران فعال تری داشته باشد، امکان گسترش تئاتر شورایی بیشتر خواهد بود. او هیچگاه بی اجازه و بدون هماهنگی از مطالب همکاران اش به نام و به نفع خود در هیچ جا استفاده نمی کند. اگر کنشگرانی پیش و غیر از خودش تلاشهایی داشته اند، به جای اینکه خود را در آن تلاشها «سهیم» بشمارد، همه جا شرافتمندانه از تلاش آنان به نیکی یاد می کند و اگر ایرادی به کار آنان می بیند در جلسات هم افزایی با آنان صادقانه آن را مطرح می سازد. او جایزه دادن و جایزه گرفتن را هرگز در دستور کارش جای نمی دهد؛ کاری که در حیطۀ تئاتر شورایی در هیچ جای دنیا مرسوم نیست. به عبارتی یا از کسی تقدیر نمی شود یا از همه تقدیر می شود، وگرنه این امر به فرهنگ رقابت دامن می زند و مغایر با اهداف صلح طلبانۀ تئاتر شورایی است. یک کنشگر واقعی لذت را نه در جایزه گرفتن در میدانهای رقابتی، بلکه در مبارزه با فرهنگ انفعالیِ رقابت می یابد. «فرصت طلبی» و «مصادره به مطلوب کردن» دو مفهومی است که قرار است تئاتر شورایی با آنها بجنگد، اما برخی تحت عنوان کنشگر به آنها رو می آورند. چرا؟ آیا با درونی تهی و محتاجِ توجه می توان ترویج صلح کرد ؟
بی تعهدی علمی و فنی
در عرصۀ تئاتر شورایی، رشد مهارتی و علمی مستلزم رعایت چهار اصل است: مطالعه و پژوهش؛ آزمونگری در شرایط آزمایشگاهی؛ اجرا و تجربۀ عملی؛ و از همه مهمتر تبادل تجربه با همکاران. اگر این اصول با هر استدلال و توجیهی رعایت نشود، امکان بیراهه رفتن و انحراف در این مسیر بسیار زیاد است.
برای تمرین یک تئاتر شورایی نیاز به تسهیلگری و مداخلۀ درونگروهی است نه کارگردانی کردن؛
برای ابداع سبکی جدید نیاز به آزمونگری درونگروهی است نه آزمایش و خطا کردن بین مردم؛
و برای برگزاری ورک شاپ نیاز به کارآموزی و پلان آموزشی است نه صِرف انجام بازیهای نمایشی با مردم.
بر اساس شواهد، کنشگرانی هستند که موارد دوم را بر موارد اول ترجیح می دهد، زیرا موارد اول مستلزم شجاعت تعامل با همکاران و کسب تجربه از آنان اند و ایشان از چنین شهامتی برخوردار نیستند. آنچه به غایت نگران کننده است برگزاری کارگاههای آموزشی توسط چنین افرادی با این درجه از بضاعت فنی و علمی است. هنرجویانی که ایشان می پرورانند چه تصوری از تئاتر شورایی پیدا خواهند کرد؟ چگونه می توان آنان را آگاه ساخت که تئاتر شوراییِ واقعی چیست؟ چگونه می توان جلو پیشرفت این ضایعه را گرفت؟
گاه دیده می شود برخی افراد دل نوشته هایی احساسی را به اسم مقاله منتشر می کنند و در آن واژگانی فنی را به رخ می کشند که با اصل تئاتر شورایی در تناقض است! به راستی چرا؟ شاید ایشان نمی دانند که واژه های فنی ظرفیت محدودی دارند و همه جا قابل استفاده نیستند. آیا چنین نقصی را باید حمل بر اهمال کاری کرد یا بر همان میل ناشیانه به خودنمایی؟
برخی افراد به دلیل رعایت نکردن چهار اصل فوق، حتی پا را فراتر گذاشته و دچار توهم «ابداع سبک جدید» در عرصۀ تئاتر شورایی نیز می شوند. شکی نیست که تئاتر شورایی بنا به خصلت کنش انگیز خود، ابداع شیوه های جدید را ترغیب می کند و همان طور که هفت تکنیک تئاتر شورایی به شیوه ای خلاقانه و به ضرورت خدمت به مردم ابداع شده اند، مردم نیز می توانند خلاقیت به خرج دهند و بنا به ضرورت و تأثیر، شیوه های جدیدی خلق نمایند. این اتفاق را خیلی از گروههای تئاتر مردمی رقم زده اند؛ از جمله گروه «شدو لیبریشن » که مجادله بوال را با تئاتر سایه درآمیخته است؛ گروه «آرتی ویستا » که قصه گویی خلاق را با تئاتر شورایی گره می زند؛ گروه «کَت » که مداخلۀ عروسکی انجام می دهد؛ و گروه «ایمجیناکشن » که تئاتر آیینی، ماسک و تئاتر درمانی را با الگوهای شورایی پیوند می دهد. آنچه در همۀ این ابداعگریها مشهود است دقت همۀ این گروهها در رعایت دو شرط اصلی تئاتر شورایی است: الف) مسئله ی مورد طرح، خواست اکثر تماشاگران باشد؛ ب) تماشاگران اجازۀ راهکار نظری و عملی دادن برای رفع آن مسئله را داشته باشند. اما به دلایلی که قبلاً ذکر شد، متأسفانه شیوۀ ابداعی برخی از کنشگران ایرانی درست عکس مکانیزم تئاتر شورایی عمل می کند و اینگونه – دانسته یا ندانسته – تصویری متناقض، گیج کننده از تئاتر شورایی در اذهان ایجاد می کنند.
زنگ خطر !
در ابتدای عرایضم ماهیت فعالیتهای چنین افرادی را نه تنها نگران کننده، بلکه خطرناک اعلام کردم؛ خطرناک به این دلیل که:
الف)چنین افرادی قابلیت آن را دارند که فضای تئاتر شورایی را از همسویی به موازی کاری تبدیل کنند. در موازی کاری فضای برتری جویی و مسابقه دادن به وجود می آید که متضاد با آرمان تئاتر شورایی است؛ همسویی اما موجب تمرین تعامل و هم افزایی می شود. کنشگرانِ همسو رودخانه هایی هستند که هدفی جز رسیدن به اقیانوس صلح و رهایی ندارند.
ب) چنین افرادی این قابلیت را دارند که آرمان تئاتر شورایی، یعنی «شبکۀ همبستگی»، را به «هرم وابستگی» بدل کنند: کنشگران تئاتر شورایی تمرین می کنند بازو در بازوی هم ارتباطی شبکه ای ایجاد کنند و آن را به کل جامعه بگسترانند، نه اینکه به فردی در رأس یک هرم وابسته شوند. فضای هرمی، فضای نوچه پروری است، نه فضایی برای تربیت شهروندان مستقل.
ج) ممکن است این توهم در ایشان ایجاد شود که مالک و صاحب اختیار تئاتر شورایی اند، حال آنکه تئاتر شورایی متعلق به همه است و همه جا می تواند با پژوهش دقیق درمورد مسئله ای خاص اجرا شود. حتی اگر راه اندازی یک گروه، مرکز یا جشنوارۀ ویژۀ تئاتر شورایی مد نظر باشد، «مدیریت انفرادی» در شأن آن نیست، آنچه لازم است «شورای هماهنگی» است که آن نیز همراه با انتقال تجربه و دانش باید دست به دست شود. منِش شورایی بودن باید در نحوۀ ارتباط فعالان این عرصه نمود داشته باشد.
د) وسوسۀ شهرت، رقابت و یکه تازی ممکن است از این افراد به هنرجویان بی خبری که سر از کارگاههای ایشان در می آورند منتقل شود. شورایی بودن فقط برای تئاتر نیست، بلکه تلاشی است برای رها شدن از این گونه گره ها؛ گره هایی درونی که صلح و ارتباط فعالانه را به تعویق، و جهان ما را به روزی انداخته اند که شاهدیم.
ه) ایشان ممکن است تئاتر شورایی را «گیشه ای» و «تجاری» کنند؛ حال آنکه یکی از وظایف اصلی تسهیلگران این است که نیاز به حمایت از تئاتر شورایی را در مسئولین ایجاد کنند تا مجبور نشوند تئاتری را که متعلق به مردم است به مردم بفروشند!
ختم کلام
روحیۀ هیجان خواه، خودمحور، رقابت جو و جاه طلب مناسب فضای غیرحرفه ای تئاتر شورایی نیست، چه بسا این ویژگیها مناسب فضای تئاتر جریان اصلی هم نباشد، چه در تئاتر جریان اصلی نیز، به دلیل غلبه دغدغههای زیباییشناختی، و نه لزوماً اجتماعی، فرد بیش از هر چیز معطوف به خلق اثری خودآئین است نه تبدیل کردن مسائل پیرامون تئاتر به نوعی کسب و کار شخصی و غیرهنری.
بدون شک تئاتر شورایی در نظر و عمل منتقد تئاتر جریان اصلیای است که در آن با تکیه بر اصل خودآئینی زیباییشناختی، جایی برای مشارکت عامه مردم در همه مراحل خلق رویدادهای تئاتری و استفاده از تئاتر برای بیان و حلّ مسائل اجتماعی وجود ندارد. با این حال، در همان تئاتر جریان اصلی، نفس تمرکز بر «خودآئینی زیباییشناختی» و عرضه محصول نهایی به پیشگاه مردم و منتقدان، معیاری است که پیوسته کنشگران آن حوزه را به رعایت ضوابط و اصول حرفهای پایبند نگاه میدارد و خود تبدیل به نوعی اخلاق شریف حرفهای میشود.
بدترین اتفاق ممکن برای تئاتر شورایی زمانی روی خواهد داد که فرد نه فقط به اصول این نوع تئاتر پایبند نباشد بلکه از اصول اخلاقی حاکم بر تئاتر جریان اصلی نیز دور بماند و از تئاتر شورایی و مسائل مربوط به آن، بمثابه نوعی کسب و کار شخصی، برای تأمین اهداف غیراجتماعی و غیرزیباییشناختی استفاده کند. در اینجا با «چیز»ی سر و کار خواهیم داشت که نه به تئاتر شورایی مربوط است و نه به تئاتر جریان اصلی ربط دارد، «چیز»ی که از آنچه در تئاتر شورایی بهاصطلاح غیرتئاتری است سوء استفاده میکند تا کسب و کاری ویژه به راه بیندازد، کسب و کاری که دیگر هیچ ربطی به تئاتر، خواه در معنای شورایی و خواه در معنای متعارف کلمه، ندارد. در کوتاهمدت ممکن است این «چیز»ی که در واقع هیچ چیز نیست، احتمالاً به دلیل غرابت خود، جلب توجه کند و با اقبال کسانی نیز مواجه شود. اما باید دانست که این «چیز» به هیچ روی نه با آرمانها و اصول تئاتر شورایی نسبت دارد و نه انتظارات تماشاگران خوگرفته به تئاتر جریان اصلی و معیارهای حاکم بر آن را برآورده میکند. آفتاب چنین اقداماتی لاجرم کوتاه خواهد بود.
دور باطل سرکوب را اخلاق می شکند و تئاتر شورایی تمرین تعهد و اخلاق است. تئاتر شورایی فقط تئاتر نیست، بلکه یک سبک زندگی است که انسان را به کرامت در عین ناشناس بودن تمرین می دهد.
جولان دادن در این عرصه بدون داشتن علم و اخلاق حاصل اش عوامفریبی و پوپولیسم است؛ پوپولیسمی با ژست پوشالی و متظاهرانۀ دموکراسی خواهی که جز به فساد راه نمی برد. فسادی که اگر نسبت به بنیادهای فلسفی – اخلاقی تئاتر شورایی آگاه نباشیم، دامنگیر تک تک ما خواهد شد.