نمایش فرایند محور (Process Drama)
برگردان آرش ابرازی بخشایش
اصطلاح نمایش فرایندمحور اولین بار توسط برَد هاسمن(Brad Hasmen) و جان اوتول(John O'Toole) مطرح شده است. در انگلیس تفکرات دو فرد مشهور به نامهای دروتی هیتکات و گوین اِم. بولتون درباره نمایش، جنبههای نظری مرتبط به این مفهوم را خلق، فراهم و گسترش داده بود و کسیکه این مفهوم را در ادبیات آموزشی نمایش جا انداخت و در انگلیس گسترش داد،کسی به غیر از سسلی اونیل نبود. از منظر اوتول نمایش فرایندمحور، با توجه به محتوا و اهداف مشارکتکنندگان، بحث در مورد عناصر فرم نمایشی است. او نمایش فرایند محور را به عنوان شکل جدید از هنر و رویکرد آموزشی تعریف کردهاست.
نمایش فرایندمحور با فعالیتهایی از جمله: نقشگزاری، بداههپردازی, خواندن – نوشتن به واقعیت تبدیل میشود. وقتی با این فعالیتها در حال فراهم کردن بستری برای رشد خلاقیت و رشد فردی است، در کنار آن زوایای دیگری برای کسب کردن فراهم میکند. به خاطر همین نه تنها در بعد احساسی نمایش مطرح نمیشود، بلکه در بعد شناختی نیز این ادعا مطرح است. مربی نمایش در این زمینه هدایتگر مشارکتکنندگان برای خلق مفاهیم جدید است. به خاطر همین این رویکرد نمایشی، در انتخاب مشارکتکنندگان برای حل مسئله به هر شیوهای کمک میکند.
نمایش فرایندمحور با یک متن اولیه شروع میشود. این متن به معلم( مربی) این امکان را میدهد که از این متن اولیه به عنوان نقطهی شروع استفاده کند. درک اینکه هر داستانی از پیشینهای برخوردار است، به مانند قاعدهی نمایش فرایندمحور است. فعالیت میتواند از ابتدای متن اولیه، انتها و یا وسط این متن شروع شود. در این فرایند،کشمکش موجود که مربوط به فرایند نمایشی است، در بین دنیای واقعی و خیالی در حرکت است. در این رفتوآمد بین دنیای خیالیو واقعی با استفاده از بداههپردازی،گفتگو، نوشتن و اگر نیاز باشد با استفاده از نقاشی، شرایط حل مسئله رخ میدهد. اگر این کار با یک جلسه انجام شود، از نظر پیشگامان این عرصه روند و کار ناقص میماند. متن اولیه برای شروع نمایش فرایندمحور اثربخش و در ادامهی کار برای مشخصکردن فعالیتهای مختلف وسیلهی مهمی محسوب میشود.
نمایش فرایندمحور بعد از نقطهی شروع، شامل مسئلهای میشودکه باید حل شود. مشکلی شناسایی میشود، راهحلهای مختلفی امتحان میشود و یک فرایند یادگیری مبتنی بر تجربیات با در نظرگرفتن شکل جدیدی از گروه ,تجربه میشود. به خاطر همین موضوع برای اینکار باید ویژگیهایی ازجمله: جذابیت، توجه مشارکتکنندگان را جلب کند و از همه مهمتر حس حل مسئله را در مشارکتکنندگان بیدارکند، باشد. در این فرایند بعد از اینکه متن اولیه انتخاب شد، طراحی بهگونهای صورت میگیردکه نقاط بحرانی و سوالاتی که قراراست پاسخ داده شوند، موردتوجه قرار میگیرند. نقطهی شروع به واسطهی اینکه فرایند دارای نقاط اتمام مهمی است، از اهمیت بالایی برخوردار است. مشارکتکنندگان برای اینکه بتوانند وارد فرایند شوند فعالیتهای مختلفی انجام میدهند. تکنیکهای مربوط به نمایش خلاق برای آن کار خیلی مفید است. این تکنیکها برای توسعهی فرایند کارکردهای مهمی دارند.
در نمایش فرایندمحور، شخص و یا اشخاصیکه برای آنها اتفاق میافتد را خود مشارکتکنندگان مشخص میکنند. از طرفی بااستفاده از نقش و یا نقشهایی مبتنی بر تجربیات آنها است که بازی میکنند و از طرفی متوجه اختلاف دیدگاه افرادی که درگروه شبیه هم هستند,میشود.به همینخاطر دراین نوع فرایند یک مخاطب و یا ناظردرونی وجود دارد. باول و هیپ نمایش فرایند محور را شاخهای از هنر میدانندکه در آن مخاطب درونی باید وجود داشته باشد( Bowell and Heap 2001). به جای اینکه از مشارکتکنندگان خواسته شود که یک تصویر ثابت درست کنند، از آنها خواسته میشود که در دل فرایند با گفتگو و در دنیای داستانی به کشف و شهود بپردازند. این فرایند برای مشارکتکنندگانی که در این جمع حاضر نیستند نیست، بلکه مختص به خود افراد شرکتکننده میباشد تا برای خود معنای جدید ایجادکنند. نمایش فرایندمحور در درون فرایند و افرادی که در آن مشارکت کردهاند شکل میگیرد. در این رویکرد و رویکردهای مربوط به نمایش خلاق، مشارکتکنندگان همان مخاطبان و تماشاگران میباشند.
تماشاگر در این نوع رویکرد به مانند تماشاچی در هنرهای دیگر نمیباشد، در اینجا این تماشاگر به موازات رویکرد برشت در آموزش بازیهای نمایشی است. در رویکرد برشت تماشاگر درونی، یکی از موضوعهای مورد بحث است، و تماشاچی به معنای واقعی وجود ندارد. در این رویکرد مشارکتکنندگان برای کسب اطلاعات دربارهی جهان هستی و احساس جنایتکار و قربانی بداههپردازیهای متعددی را انجام میدهند. مشارکت شرکتکنندگان تجزیه و تحلیل فرایند را آسانتر میکند. یعنی زمانیکه یکی از مشارکتکنندگان وارد نقش میشود، با انجام بداههپردازی موقعیتی را که مطرح شده است را تحلیلکرده و نگرش خود را راجع به آن بیان میکندو این با نقد در روند فرایند، تحلیل و داوریهاییکه انجام میدهد، تحقق مییابد.
در نمایش فرایندمحور، مربی با مشارکتکنندگان برای تولید معانی مختلف وارد یک روند میشوند. این تولید معنی با استفاده از تکنیکهایی از قبیل: جانبخشیدن به قصه، نقشگذاری، بداههپردازی و استفاده از تکنیکهای نوشتن، بهثمر مینشیند. نمایش فرایندمحور را در یک چهارچوب مفهومی میتوان تعریفکرد.این امکان را برای یادگیری در درون این نوع نمایش، در روند این نوع نمایش و برای این نوع نمایش ، فراهم میکند.
ویژگیهای نمایش فرایندمحور را با توجه به منابع مختلف میتوان به صورت زیر بیان کرد(تیلور و وارنر 1995، 2006. اوکانر و اونیل، اوتول، هاسمان هیتکوت، باول، هیپ، دیویس, آدی گوزل 2006):
• نمایش فرایندمحور از طرف مربیان و یا مشارکتکنندگان با یک پیشمتن و یا پیشگفتار شروع میشود. این پیشمتن نقطهی شروع را تعیین میکند. شروع این فعالیت از وسط این متن ,انتها و یا ابتدا میتواند باشد.
• هر قصهای همیشه یک پیشینهای دارد، این نگاه یعنی فهمیدن رویکرد نمایش فرایندمحور.
• در نمایش فرایندمحور ابتدا ما با دنیای داستانی مواجه هستیم. بعد از آن پرسش و پاسخ شروع میشود. معلم و دانشآموزان با این پرسشها آنچه اتفاق خواهد افتاد را مشخص میکنند. زمانیکه پرسشها پاسخ داده میشوند، قهرمان داستان و و موضوع مشخص میشوند. شخصیتهایی که از دل این پرسشها بیرون می¬آیند به اندازهی پرسشهای اعضای گروه خلاق است. در ادامه اعضا برای حل مسائل خود یک دنیای داستانی خلق میکنند. حل مسئله به منظور یادگیری از اهمیت برخوردار است.
• در نمایش فرایندمحور یک روند غیرخطی وجود دارد. واحدها و بخش های مختلف از صحنههای مختلف، به صورت طبیعی به هم دیگر متصل میشوند. در اینجا ما صحنههاییکه پشت هم باشند, به صورت متوالی را مشاهده نمیکنیم. یک قصهی غیرخطی، یک قصه که معانی متفاوت را شکل میدهد.
• نمایش فرایندمحور به یک جلسه محدود نمیشود، با توجه به روند و هدف کار, میزان زمانهای متفاوتی را نیاز دارد.
• نمایش فرایندمحور با استفاده از تکنیکهای مختلف از جمله بداههپردازی درصدرکار و با تکنیکهای مختلف از جمله نوشتن و جانبخشی گسترش مییابد.
• نمایش فرایندمحور به مهارت بازیگری و خلق دوباره¬ی داستانی که از قبل وجود دارد کمتر بها میدهد.
• چیزی که از اهمیت بالاتری برخوردار است ایفای نقش در هنگام بداههپردازیها نیست، بلکه دیدن نگرشهای افراد مختلف است.
• به جای بداههپردازیهای بیربط به یکدیگر، یک خط سیر منطقی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
• ایجاد پیوندبین رشتههای مهم است.
• شامل رویدادها یا تجربیاتی است که مبتنی بر متن نوشتاری نیستند.
• در نمایش فرایندمحور تماشاگر درونی مورد صحبت است. به جای اینکه یک نمایش بیفایده آماده کنند، انتظار میرود که به بحث وگفتگو و کشف جهان بپردازند.
• به کسب نگاههای متفاوت مشارکتکنندگان اهمیت داده میشود.
• بداههپردازی به طور موثر در کل روند انجام میشود.
• نتایچ قابل پیشبینی نیست. در طول فرایند کشف میشوند.
• یک نوع متن و یا سناریو در طی روند فعالیت ایجاد میشود.
• مربی در داخل و خارج فرایند, نقش فعالی دارد.
یکی از اهداف این فعالیت ایجاد جهان احساسی به واسطه بداههپردازیهایی که در طول فرایند انجام میشود. این بداههپردازی که در اینجا انجام میشود، از نظم خاصی پیروی نمیکند و صاحب یک روایت خطی نیست. این ویژگی به ما اجازه میدهد که بتوانیم راجع به موضوعی که در داخل همین فرایند وجود دارد به روشهای مختلف کارکنیم.
نمایش فرایندمحور، محتوای جامعی را در محیط آموزشی فراهم میکند. محتوای کشف شده محدود به فعالیتهای کوتاه نیست. با گذشت زمان ، این مطالعات جامعتر شده و شامل بسیاری از راهبردها میشوند. نمایش فرایند محور و داستان نمایشی با بخشها و یا واحدهای مختلف توسعه پیدا میکند. در شکلدهی این روند، در نظرگرفتن ترتیب و پیوند بین واحدها و بخشها در روند داستانی ،معمولاً کار به روشی غیرخطی امکان پذیر است. این بخشها کنار هم قرار میگیرند تا با ایجاد محتوای پربار,فرایند پربار به ثمر بیاورند. وجود این بخشها و واحدها به یک وحدت ساختاری نیاز دارد. زیرا پیوند ها و روابط بین این بخشها است که آن را تبدیل به یک اثر کامل میکند. هدف این نیست که این بخش ها به صورت خطی بهم متصل شود یا به صورت خطی در قالب داستان،دارای ترتیب زمانی باشد . برعکس, احتمال وجود ساختاری پیچیدهتر از این است. سطوح مختلف حضور و جدایی ، مشارکت و حذف ، فعالیت و تأمل در روند نمایش فرایندمحور دخیل هستند( تیلور و وارنر 2006).