راهبردهای نمایشی
راهبرد سیزدهم: هفت سطح تنش
ژاک لوکوک روشی برای بازیگری ابداع کرده که هفت سطح تنش را به کار می گیرد. این سطوح را لوکوک و کنشگرانی دیگر در طول زمان تغییر و بسط داده اند. پیشنهادات ذیل برگرفته از کار سیمون مک برنی ، جان رایت و کریستین دارلی است.
یقیناً سطوح تنش می توانند کمتر یا بیشتر از این موارد باشند (اینها وحی منزل نیستند). این راهنمایی است که می توان آن را با شرایط مختلف تطبیق داد. می توانید بازیگران خود را به آرامی به این وضعیتها تمرین دهید تا جایی که برایشان راحت باشد، سپس آنها را در صحنه های نمایش خود کشف کنید. این تمرین را بارها می توان تکرار کرد. شخصیتهای خود را در صحنه ای از نمایش از این وضعیتهای تنش عبور دهید. با این تنشها بازی کنید.
فهرست زیر شامل اسمهایی است که برای هر یک از این سطوح تنش منظور شده اند. هر کدام با پیشنهاد یک سبک اجرایی نیز همراه است که با تنش مربوط به خود تناسب دارد.
1. بی رمق یا بی حرکت. عروس دریایی. هیچ تنشی در بدن نیست. عضلات خود را کاملاً شل کن. هر گونه حرکت یا صحبتی به منزلۀ تلاشی جدی است. ببین اگر بخواهی حرف بزنی چه اتفاقی می افتد.
2. لم داده. سریال کالیفرنیایی ها (سریالهای سطحی تلویزیونی). اغلب مردم در این سطح از تنش به سر می برند. هرچه می گویی نرم، سبک و احتمالاً بی اعتبار است. جملۀ معمول: «فکر کنم وقت خوابمه»
3. خنثی یا «به صرفه» (رقص معاصر). همین است که هست. نه کمتر، نه بیشتر. به اندازه. نه گذشته ای و نه آینده ای. کاملاً حاضر و ناظری. این نوعی از تنش قبل از روی دادن یک اتفاق است. به گربه ای فکر کن که راحت روی دیوار نشسته، اگر هم پرنده ای نزدیک شود آمادۀ جهیدن به سمت اوست. حرکت می کنی بی آنکه پشت حرکت تو قصه ای باشد.
4. هشیار یا کنجکاو (مضحکه) به چیزها نگاه کن. بنشین، پاشو. دو دل و مردّد. به شخصیتهای موسیو اولو (ژاک تاتی) یا مستر بین فکر کن. سطوح 1 تا 4 وضعیتهای روزمرۀ ما هستند.
5. در حالت تعلیق یا واکنش (ملودرام قرن نوزدهمی). نکند در این اتاق بمبی کار گذاشته اند؟ به زودی بحرانی پیش می آید. کل تنش بدن بین چشمها جمع شده است. حبس نفس. دیرتر واکنش نشان می دهی. بدن واکنش نشان می دهد. جان کلیز (کمدین انگلیسی).
6. پر شر و شور (اُپرا). در این اتاق بمب کار گذاشته اند. تنش از بدن فوران کرده است. خشم، ترس، شعف، نومیدی. کنترل آن دشوار است. وارد اتاقی می شوی که در آن شیری لم داده است. ماری داخل حمام است.
7. تراژیک (اواخر نمایش شاه لیر، آنجا که شاه لیر کردلیا را در آغوش گرفته است). بمب دارد منفجر می شود! بدن قادر به حرکت نیست. میخکوب. بدن سنگ شده است.
نمونه ای از تنش در سطح چهارم (هشیار/ کنجکاو) را در صحنه ای از فیلم «دایی من» با شرکت ژاک تاتی در این لینک ببینید:
راهبرد چهاردهم: ترکیب اصوات
هدایتگر یا عضوی از گروه به عنوان رهبر ارکستر عمل می کند و بقیۀ افراد نوازندۀ ارکستر می شوند. آنان با آوا (یا اگر تناسب داشته باشد با کوبیدن بر بدن خود) ترکیب اصواتی ایجاد می کنند که مطابق موضوع یا حال و هوای خاصی چون کنار دریا، شهر یا جنگل است. هدایتگر می تواند شکل قطعه را تغییر دهد، مثلاً با بالابردن دست خود صدا را افزایش دهد یا با رساندن دست خود به کف زمین سکوت ایجاد کند. می توانید از سازهای کوبه ای ساده نیز برای این تمرین بهره بگیرید.
یک ترکیب اصوات جالب را با موضوع جنگل استوایی در این لینک بشنوید که معلمان خلاق حاضر در کلاس مبانی نمایش آن را ساخته اند:
راهبرد پانزدهم: نور موضعی
نور موضعی روش تدریس مفیدی است برای اجرای نمایشهای بداهه وقتی کلاس را به گروههای کوچکتر تقسیم کرده اید. هنگام ارائۀ کار از همۀ گروهها بخواهید روی زمین بنشینند. توضیح دهید که شما در اتاق راه می روید و هر وقت به گروهی نزدیک شوید، آن گروه بلند می شود و نمایش خود را اجرا می کند. هر وقت از آن گروه فاصله بگیرید و به سمت گروه دیگری بروید، آن گروه نمایش خود را قطع می کند و به آرامی سر جایش می نشیند تا اجرای گروههای دیگر را تماشا کند.
فایدۀ این راهبرد چیست؟
این راهبرد روشی مؤثر برای کنترل زمان اجرای هر گروه است. غالباً گروهها نمی دانند چطور بداهه ای را به پایان برسانند. تمرین فوق این مشکل را حل می کند. معلم زمان مربوط به هرگروه و ترتیب اجراها را کنترل می کند. این روش مثل نوری موضعی عمل می کند. یعنی هر بار توجه را به یک بخش از اتاق جلب می کند و معلوم می سازد که حالا نوبت کدام گروه است.
راهبرد شانزدهم: قصه گویی
قصه گویی یکی از ساده ترین و شاید گیرا ترین شکل از فعالیتهای نمایشی و تخیل پردازانه است. برای شروع بهتر است برای شاگردان خود قصه بگویید و آنها را ترغیب کنید قصه های خود را برای همدیگر بگوییند. با کمی تمرین همۀ ما می توانیم قصه گوهای خوبی شویم. شاید همکارانی داشته باشید که در قصه گویی مهارت ویژه ای دارند یا می توانید یک قصه گوی حرفه ای (مثلاً هیو لاپتن) را به مدرسه دعوت کنید. به همدیگر گوش دهید، ویدیوهای قصه گویی را ببینید و بچه ها را ترغیب کنید تا تکنیکها را بشناسند و در قصه های خود به کار بندند.نمونه ای از قصه گویی هیو لاپتن را در اینجا ببینید:
دانش آموزان به جای حفظ کردن قصه ها باید تصاویر کلیدی و لحظات مهم قصه را تشخیص دهند و قصه را به زبان خودشان بازگو کنند. می توان از راهبرد «مجسمه ها و قابهای ثابت» (راهبرد سوم) برای تعیین لحظات مهم قصه استفاده کرد. همچنین می توانیم تصاویر کلیدی یا نقشۀ داستان را ترسیم کنیم یا (در کار با خردسالان) تصاویر را با ترتیب درست بچینیم. خوب است بازیهایی را انجام دهیم که مهارتهای کلامی را بالامی برند و مخاطب را سر ذوق می آورند. اینگونه دایرۀ لغات و توان قصه سازی و قصه گویی افزایش می یابد.
از جمله تکنیکهای مهم در قصه گویی عبارت اند از: کاربرد صدا (کلمات و جلوه های صوتی)، میمیک صورت و ژستهای بدنی، پانتومیم، شتاب مناسب، تکرار، ریتم، پرداختن به جزئیات، اغراق کردن و - از همه مهمتر – درگیر شدن با مخاطب.
با انواع بازی با کلمات، کار را شروع کنید؛ بازیهایی نظیر «تنیس با کلمات» و «هر بار یک کلمه»
تنیس با کلمات
در این نوع بازی با کلمات، دانش آموزان باید کلماتی متناسب با موضوع انتخابی را ابداع و به سمت هم «پرتاب» کنند. اگر کسی کلمه ای را تکرار کند و یا نتواند کلمه ای ابداع کند، کسی دیگر جای او را می گیرد. می توانید نحوۀ انجام بازی را با دو دانش آموز نشان دهید، سپس دانش آموزان در قالب گروههای دو نفره، یا تیمهای چهار یا پنج نفره آن را انجام می دهند. هر تیم باید در یک خط رو به تیم مقابل بایستد. دو دانش آموزی که در ابتدای هر خط هستند با هم بازی می کنند تا جایی که یکی از انها نتواند کلمه ابداع کند – یا کلمه ای را که قبلاً گفته تکرار کند. آن فرد به پشت خط می رود و نفر بعدی جای او را می گیرد.
موضوعهای انتخابی می توانند شامل این موارد باشند: رنگها، میوه ها، موجودات دریایی، طعم های بستنی، شخصیتهای قصه های پریان، ورزشها، پایتختها، قیدها، صفتها و چیزهای دیگر. برای آنکه بچه ها را علاقه مند نگه دارید، هر از گاه موضوع را عوض کنید. دانش آموزان به زودی پیشنهادات جالبی برای موضوعات جدید ارائه خواهند داد.
هر بار یک کلمه
همه دور هم می نشینند. با شروع قصه، هرکس به نوبت کلمه ای به آن اضافه می کند. قصه معمولاً با «یکی-بود- یکی- نبود» شروع می شود. هدف این است که جریان افکار خود را آزاد بگذارید ، یعنی سعی نکنید ادامۀ قصه را حدس بزنید یا قصه را به مسیر خاصی ببرید. جریان منطقی دادن به قصه آسان نیست، با این حال همیشه کار سرگرم کننده ای است. اگر تعداد بچه ها زیاد بود، آنها را به گروههای کوچکتر تقسیم کنید.
- نوع دیگر این بازی پرتاب یا غلتاندن یک توپ در دایره به هر سمتی است.
- همزمان با انتقال توپ به فردی دیگر، کلمه خود را نیز به قصه اضافه کنید.
- این باعث می شود تمرکز افراد بالا برود؛ البته همه باید مشارکت داده شوند.
دو مشارکت کننده می توانند همزمان با نقل قصه آن را اجرا کنند. در این صورت، قصه را در زمان حال و با ضمیر «ما» نقل کنید. مثلاً «ما-داریم-از-کوه-بالا-میریم. – عنکبوت- بزرگی – می بینیم – میاد – سمت - ما. زودی- در میریم!» به این ترتیب خیلی زود می توانید قصه ای ماجرایی بسازید. همچنین می توانید تکنیک «هربار یک کلمه» را برای خلق دو یا چند شخصیت به کار ببرید. این روش جالبی برای خلق صحنه های مصاحبه است!