تجربه ای از کارگاه تئاتر شورایی در گردهمایی موسسه پژوهشی کودکان دنیا
تجربه امروز
گزارش یک کارگاه: روایت اول
کارگاه تاتر شورایی در گردهمایی موسسه پژوهشی کودکان دنیا
/ ۳۱ خرداد ۹۷ /
تسهیلگران: هایده حسین زاده و بهزاد عبدوی
برنامهی کارگاه تئاتر شورایی را از ایستگاه مترو شروع کردیم.
از ساعت ۸ صبح در مترو شهید بهشتی بودیم تا هم گروهی هایمان یکی یکی از راه برسند و ما را پیدا کنند.
نشانه مان چه بود؟
مجسمه شده بودیم و کتاب تئاتر شورایی در دست داشتیم .
گروه کامل شد و به سمت پلاتو تئاتر راه افتادیم.
روی دیوار داخل پلاتو این جمله از آگوستو بوال (پایه گذار تئاتر شورایی) را نصب کرده بودیم :
/ شهامت شاد بودن داشته باش /
شروع گفت و گوهایمان از مفهوم همین جمله بود.
چقدر برای شاد بودن شهامت داریم؟
مگر شاد بودن شهامت می خواهد ؟!
و بعد فعالیت ها را شروع کردیم .
- در دایره ایستادیم ، بازی معارفه کردیم و بیشتر یکدیگر را شناختیم و گروه تر شدیم ? .
- در فعالیت بعدی شکلی از بازی مجسمه را تجربه کردیم. مجسمه های کنش و واکنش .
- ? نوبت به اجرای الگوی نمایشی ما رسید و پس از اجرای دو نفری ما ، دیدگاه ها و برداشت های حاضرین را شنیدیم .
❓ این اجرای مدل شما رو یاد چه تجربه ای از زندگی واقعی تون میندازه ؟
❓ آیا تا به حال برای ایجاد شادی برای خودتون یا دیگران با مانعی مواجه شدین ؟
- ادامه ی گفت و گوها و بیان تجربیات را در دو گروه مجزا دنبال کردیم و قرار شد هر گروه یکی از تجربیات را با سه قاب مجسمه ای به گروه دیگر نشان دهد.
- گروه ها تصاویر یکدیگر را دیدند و حدس ها و برداشت های خودشان را مطرح کردند.
پس از آن با توافق جمع از بین دو داستان، یکی را به عنوان داستان اصلی انتخاب کردیم .
قاب های مجسمه ای داستان اصلی را متحرک کردیم و سه تصویر را به هم چسباندیم.
حالا یک نمایش کوتاه داشتیم که شرکت کننده ها آن را بازی می کردند.
نمایشی که در آن شادی کودک و خانواده اش با مانعی مواجه شده بود.
- مرحله ی آخر کارمان کار با تکنیک مجادله بود.
نمایش اجرا می شد و افرادی که نمایش را میدیدند می توانستند در نمایش مداخله کنند. هر جا که می خواستند آن را قطع کنند، وارد داستان شوند و پیشنهاد و راهکار خود را برای برداشتن مانع شادی ارائه دهند.
- بعد از دو مداخله و شنیدن چند راهکار زمان کارگاه به پایان رسید .
- در نهایت برای تجربه ی شادی بیشتر در گروه مان یک بازی حرکتی و هیجانی انجام دادیم و پلاتو تئاتر را به سمت مترو میدان ولیعصر ترک کردیم.
گزارش یک کارگاه: روایت دوم
تسهیلگران: هایده حسین زاده - بهزاد عبدوی
در کارگاه تئاتر شورایی با افراد گروه بعد از ظهر، بعد از بازی ها و تمرین های مجسمه شروع به گفتگو کردیم. گفت و گو در مورد اینکه آیا تجربه ای از سرکوب شدن شادی هاشون دارن؟
اینکه آیا تا به حال پیش اومده که بخوان برای خودشون و بقیه شادی ای ایجاد کنن اما با مانع مواجه شده باشن ؟
و بعد ادامه ی گفت و گو منجر شد به انتخاب یکی از تجربه ها و تبدیل کردن اون به مجسمه و اجرای نمایش از داستان مطرح شده و بعد تکنیک مجادله و ... .
(داستان و دغدغه ای که مطرح شد و اونو با تکنیک مجادله کار کردیم در مورد یک فروشنده ی توی مترو بود که دستش شکسته بود و با همون وضعیت پاکت نامه میفروخت . به نظر میرسید که خیلی در فقر زندگی میکنه و نیاز به کمک داره.
چطور میتونستیم به او و خانواده اش شادی ببخشیم؟
با وجود اینهمه افراد نیازمند اینچنینی، چطور میشه شادی کرد و شادی رو ترویج کرد؟ )
با هدایت جوکر ، حاضرین در کارگاه یکی از پیشنهاد ها و راهکارهایی که داشتن رو مطرح کردن و روی صحنه بازی کردن .
زمان تموم شد و از پلاتو خارج شدیم و رفتیم به سمت مترو.
بعد از پیاده روی در گرمای هوا وارد قطار شدیم. از مترو میدون ولیعصر به سمت ایستگاه بهشتی . کولر داخل قطار روشن بود و خنک شدیم.
پسر نوجوونی اومد سمت گروه ما ، چند تا کیسه دستش بود و کلیپس و گیره و جوراب و ... می فروخت.
همه ی اعضای گروه با دیدنش به هم لبخند زدن و نفر اول ازش یه گیره خرید و دستش و برد بالا و به بقیه نشون داد و خندید و گفت من ازش خرید کردم.
بعد نفر دوم، و بعد سوم و چهارم و ...
هر کدوم از اعضای گروه باهاش خوش و بش می کردن و یه چیزی ازش میخریدن. بقیه مسافرهای مترو هم لبخند میزدن و توجه شون به این خرید گروهی جلب شده بود.
پسر نوجوون پول های هزار تومنی و دوتومنی و پنج تومنی توی دستش و نمیدونست چطور مرتب کنه و چقدر بقیه باید به چه کسی بده!
من ازش پرسیدم، چه حسی داری الان؟
گفت حس خوبی دارم و خوشحالم، مرسی اینقدر ازم خرید کردین.
خندید و رفت...
بهزاد عبدوی و هایده حسین زاده
۳۱ خرداد ۹۷