انتقادهای بیمخاطب!
انتقادهای بیمخاطب!
علی میرزامحمدی- جامعهشناس
اشاره: کار تئاتر شورایی، تقویت «تفکر انتقادی» در شهروندان با مشارکت دادن آنها در یک موقعیت نمایشی است. اما «تفکر انتقادی»، صرفاً زبان به نقد گشودن و اظهار نارضایتی از وضع موجود نیست، بلکه فرایندی از آسیبشناسی، مسئلهپردازی و یافتن راهکار است که در تئاتر شورایی به شکلی روشمند و در فضایی گفت وگویی و تسهیلگرانه انجام میگیرد.
با توجه به انواع و اقسام مشکلاتی که در کشور ما وجود دارد، نقد و انتقاد کردن به امری بدیهی در زندگی روزمرۀ مردم تبدیل شده است. همین امر باعث میشود افرادی به صرافت بیفتند تا از این روحیه نقادانۀ عمومی بهرهبرداری نمایند و آن را با اهداف شخصی یا گروهی خویش، مصادره به مطلوب کنند!
از این رو به نظر میرسد یکی از سوژههای مهمی که تئاتر شورایی باید در قالب شیوههای مشارکتی خود بدان بپردازد، «روشهای تحریفآمیزِ انتقاد کردن» یا – به قول مقالۀ ذیل- سوژۀ «انتقادبازی» است.
پرداختن به این موضوع دو مزیت دارد: اول اینکه مشارکتکنندگان نسبت به این جنس از «بازی درآوردن» آگاه میشوند، دوم اینکه طی یک اجرای شورایی، شیوۀ درست تفکر انتقادی را عملاً تجربه میکنند.
مطلب کوتاه زیر از روزنامۀ شرق، پنج شیوۀ تحریفآمیز انتقاد کردن را برمیشمرد که هرکدام میتواند سوژۀ یک تئاتر شورایی در روزگار ما باشد.
نگاهی به سایتها، روزنامهها، مطالب فضای مجازی، رسانههای رسمی و حتی مذاکرات و نطقهای نمایندگان مجلس شورای اسلامی و سخنان دولتمردان کشور نشان میدهد تقریبا همه در حال انتقاد از اوضاع کشور هستند. این رویه با جلوههایی دیگر در محاورات روزمره مردم هم جریان دارد. همه در حال انتقاد هستند، اما حساسیت عمومی به این انتقادها بسیار پایین است و تقریبا هیچکس آنها را جدی نمیگیرد؛ انتقادهایی که مخاطبان آنها گم شدهاند؛ انتقادهای بیمخاطب!
اما چرا حساسیت عمومی به انتقاد در جامعه ما کاهش یافته است؟ پاسخ این پرسش را باید در ساختار انتقادها جستوجو کرد. انتقاد چندین جزء انسانی و مفهومی دارد: منتقد، طرف انتقاد، محتوای انتقاد، افکار عمومی و پیگیران انتقاد برای اصلاح موارد انتقاد. وقتی اجزای انسانی و مفهومی انتقاد در جای واقعی خود قرار نگیرند و برخی اجزای آن حذف شوند یا برخی اجزای آن با همدیگر ادغام شوند، به جای انتقاد واقعی با پدیدهای مواجه خواهیم بود که ما در این نوشتار آن را «انتقادبازی» نامیدهایم.
اجازه دهید برخی جلوههای انتقادبازی را بازخوانی کنیم:
– نمایش انتقاد: یکی از مهمترین جلوههای انتقادبازی، «نمایش انتقاد» است. در نمایش انتقاد، منتقد و طرف انتقاد در یک سناریوی از پیش طراحیشده نقشآفرینی میکنند و به افکار عمومی چنین القا میشود که ببینید چه انتقادهای تندی علیه فرد انجام شد و ایشان چگونه با تسامح و مدارا برخورد کردند. نمایش انتقاد رویهای متداول در هنگام انتخابات است. برخی سیاستپیشهها با این رویه، محبوبیت خود را در افکار عمومی افزایش میدهند.
– ادغام منتقد و طرف انتقاد: جلوه دیگر انتقادبازی، ادغام منتقد و طرف انتقاد در همدیگر است. به این معنا که فرد در حوزهای که میتواند در معرض انتقادهای شدید افکار عمومی قرار بگیرد، خود پیشگام میشود و به ایراد انتقادهای تند میپردازد. برای مثال دولتمردی که وظیفه او رسیدگی به اوضاع اقتصادی و کاهش شکاف طبقاتی و فقر است، خود سخنرانی آتشین ترتیب میدهد و از شرایط موجود کشور در همان بخش انتقاد میکند. او به این شیوه در جایگاه یک منتقد، از بار فشار روانی ناشی از عدم کارایی و بیکفایتی خود در کنترل اوضاع میکاهد. او به تعمد میخواهد افکار عمومی فراموش کنند که او خود مسئول این اوضاع است و مخاطب این انتقادها خود اوست و نه کس دیگر.
– انتقاد باجگیرانه: جلوه دیگر انتقادبازی، انتقادهای باجگیرانه است. هدف فرد از طرح چنین انتقادهایی نه اصلاح امور بلکه رسیدن به اهدافی است که منافع فردی یا گروهی را تأمین میکند. زمانی که فرد یا گروه در معرض انتقاد، منافع منتقد را تأمین میکنند، منتقد، طرح انتقاد را متوقف کرده و ادبیات خود را درباره موضوع تغییر میدهد!
– انتقاد افشاگرانه: در انتقاد افشاگرانه، فرد اطلاعاتی را علیه فرد یا گروهی در اختیار دارد، اما طرح آن را به زمانی مناسب به تأخیر میاندازد. هدف از انتقادهای افشاگرانه نیز مانند انتقادهای باجگیرانه، نه اصلاح امور بلکه پیگیری منافع فردی و گروهی است.
– انتقادهای رفع اتهام: جلوه دیگر انتقادبازی، انتقادهایی است که فرد با طرح آن قصد دارد خود را در مجموعهای که رویهای غلط را دنبال میکند از اتهامهای طرحشده یا اتهامهایی که در آینده به احتمال طرح خواهد شد، تبرئه کند. جلوهای از این انتقادها را میتوان در سخنان اخیر وزیر بهداشت یافت که برای تبرئه خود درباره خیز آمار بیماران کرونایی انتقادهایی را درباره عدم همکاری مجموعهای که خود نیز بخشی از آن محسوب میشود، مطرح کرد. اگر یک مجموعه یا نهاد را به بدن تشبیه بکنیم انتقادهایی از این جنس در مثل بیشباهت به این نیست که دست از قلب و کلیه شکوه کند که چرا وظیفه خود را بهدرستی انجام نمیدهند که او در کارها درست عمل کند!؟ انتقادهای رفع اتهام، از منظری دیگر نشاندهنده تنهایی و انزوای منتقد و عدم کارایی او برای تغییر رویه موجود است.
سیطره این پنج جلوه انتقادبازی در رسانهها، تحلیلها و افکار عمومی موجب میشود با وجود بمباران جامعه با انتقادهای فراوان هیچ گوش شنوایی برای شنیدن و جدیگرفتن آنها وجود نداشته باشد. مردمان جامعهای که آلوده به انتقادبازی است، بیشتر علاقه دارند در جایگاه منتقد باشند؛ چراکه بیان انتقاد آنها را در جایگاه مطالبهگر قرار میدهد و از بار مسئولیت و پاسخگویی میرهاند.
اما جوامعی که مسیر پیشرفت را طی میکنند، افرادی پرورش میدهند که هم منتقد هستند و هم انتقادپذیر. آنها مسئولیت کارهای خود را به دوش میکشند و در صورت ارتکاب خطا، از افکار عمومی پوزش میخواهند و زمانی که احساس میکنند کاری نمیتوانند از پیش ببرند یا فرد دیگری بهتر از ایشان میتواند امور را کنترل کند، استعفا داده و امور را به ایشان میسپارند.
کوتاه سخن آنکه غلظت و شدت طرح انتقاد به تنهایی نمیتواند نشانگر عزم عمومی برای اصلاح امور باشد، بلکه باید انتقاد با هدف اصلاح امور و در قالب ادبیاتی مناسب طرح شود، مخاطبان انتقاد درپی اصلاح امور باشند و افکار عمومی و ناظران، روند اصلاح امور را پیگیری و مطالبه کنند.
منبع: روزنامۀ شرق