راهبردهای نمایشی

راهبرد ششم: صندلی داغ
اعضای گروه از شخصیتی درمورد سابقه، رفتار و انگیزۀ او پرسش می کنند. از این شیوه می توان برای پرورش یک نقش در درس یا تمرینهای نمایش بهره گرفت یا آن را برای تحلیل پس از اجرای یک نمایش به کار برد. این روش جالبی است که حتی بدون آماده سازی قبلی به پروراندن یک شخصیت کمک می کند. می توان شخصیتها را جداگانه، دو نفره یا در گروههای کوچک روی صندلی داغ نشاند. در ضمن، این روش برای پرورش مهارت پرسشگری در میان اعضای گروه نیز مفید است.
صندلی داغ را چطور اجرا کنیم؟
در شروع کار می توانید بچه ها را دو نفره (مثلاً دو کودک خلافکار خیابانی) یا گروهی (مثلاً معترضان زیست محیطی، پناهجویان) به پرسش بگیرید.
اگر سوابق شخصیتها برای دانش آموزان آشنا باشد، بازیگرانِ نقشها نیاز چندانی به آماده سازی ندارند. گرچه برخی نقشها آشکارا نیاز به پژوهش دارند، ولی میزان جزئیاتی که دانش آموزان از تخیل خود به نقش می افزایند، حیرت انگیز است. باید از اعضای گروه خواست که پرسشهای مرتبط بپرسند.
روش سنتی این است که بازیگرِ یک نقش روی صندلی و در مقابل اعضای گروه (که به صورت نیم دایره رو به او نشسته اند) می نشیند، البته شخصیتها را دو نفره یا گروهی نیز می توان روی صندلی داغ نشاند. بهتر است معلم نقش تسهیلگر را به عهده بگیرد و جهت های سازنده ای به این پرسشگری بدهد. هنگام اجرای صندلی داغ خود را گرفتار حقایق نکنید، در عوض روی احساسات و مشاهدات شخصی متمرکز باشید.
نمونه ها
از شخصیتهای مشهوری چون فلورانس نایتینگِل، رئیس جمهور کندی یا توتن خامون گرفته تا افرادی عادی نظیر بخاری پاک کن، سربازی رومی یا کشاورزی ساکسونی را می توان روی صندلی داغ نشاند. می توان از دانش آموزان خواست تا درمورد شخصیتهایی تاریخی که دیدگاههایی مغایرِ هم دارند تحقیق کنند، سپس به عنوان بخشی از یک بحث کلاسی آنها را روی صندلی داغ بنشانند.
راهبرد هفتم: در لباس متخصص
«در لباس متخصص»(د. ل. م) شامل خلق دنیایی خیالی می شود که در آن دانش آموزان نقش متخصصان یک رشتۀ خاص را بازی می کنند.
«در لباس متخصص» بر این فرض استوار است که اگر بچه ها را متخصصانی مسئول تلقی کنیم، تعامل و اعتماد به نفس آنها افزایش می یابد. آنان می توانند به شیوه ای تعاملی و فعال، هدفی واقعی برای یادگیری و کشف دسته جمعی پیدا کنند و مهارتها و دانش لازم برای زندگی روزانه را کسب نمایند. «د. ل. م» خلاقیت، کار گروهی، مهارتهای ارتباطی، تفکر انتقادی و تصمیم گیری را تقویت می کند.
از دهۀ 1960 به بعد، درُتی هیتکات، معلم نمایش، این شیوه را ابداع و ترویج کرد. در این روش، مسئله یا وظیفه ای تعیین می شود و شاگردان «در قالب» گروهی متخصص یا اعضای یک شرکت به کمک نقش گزاری تخیلی به بررسی آن موضوع می پردازند. معمولاً مُراجعی – مثلاً یک موزه – این گروه را به خدمت می گیرد – مثلاً به عنوان یک گروه باستان شناس تا گوری تازه کشف شده در مصر را کندوکاو کنند. بچه ها می توانند درگیر وانمودگری، بداهه سازی، پژوهش و مباحثه شوند. گرچه هدف همین فرایند پژوهش است، اما غالباً این فرایند منجر به نتایجی چون نامه نگاری، چاپ جزوه یا فروش محصولات نیز می شود. وظیفۀ معلم هدایت نمایش، ورود به نقش و خروج از آن بنا به ضرورت، و مشوق و انگیزه ایجاد کردن برای متخصصان است.
علت استفاده از این راهبرد
با این روش می توان موضوعات مختلف درسی را به کمک نمایش به صورت فعالانه بررسی کرد و به دانش آموزان فرصت داد تا با تقبل مسئولیتهای فرضی و تصمیم گیری در هدایت نتایج خود را توانمند سازند. بسیاری از مدارس بریتانیا از «د. ل. م» به عنوان روشی کمک آموزشی استفاده می کنند.
Mantleoftheexpert.com وب سایتی است که به شکلی جدی به این روش می پردازد و شامل مطالب، دوره های آموزشی و پلانهای دقیق کلاسی در این زمینه است.
برای شرح مبسوط و الهام بخش یک پروژۀ «د. ل. م» با کودکان شش ساله «در قالب» گروه متخصصان نجات، به وبلاگ با ارزش جنی بارِل سر بزنید: http://theseacompany.blogspot.com/
راهبرد هشتم: برجسته کردن لحظه
برجسته کردن لحظه روشی نمایشی است که لحظۀ مهمی را در یک صحنه یا بداهه پررنگ می کند. این کار را می توان به انواع روشها انجام داد: مثلاً با حرکت آهسته، تصویر ثابت، روایتگری، تعقیب فکر یا موسیقی. این روش همان کارکرد نور موضعی را دارد که توجه را بر ناحیه ای از صحنۀ نمایش در لحظۀ خاصی از اجرا جلب می کند.
چرا لحظه را برجسته می کنیم؟ این کار چه چیزی به نمایش می افزاید؟
گاه رویدادهای یک صحنه به سرعت اتفاق می افتند – درحالی که می دانیم این لحظات می توانند کل جهت نمایش را تغییر دهند. اینجاست که چیزی برای تأکید بر این لحظات لازم است.
- می توانیم از نور موضعی برای «روشن کردن» آن لحظه - به معنای واقعی کلمه - بهره ببریم.
- می توانیم از شیوۀ تعقیب فکر استفاده کنیم
- می توانیم زمان را کُند کنیم یا از تصویر ثابت بهره بگیریم
- می توانیم از روایتگری یک بازیگر دیگر یا خود بازیگر اصلی برای جلب توجه مخاطب به این لحظه استفاده کنیم.
ویدیوی زیر را به عنوان نمونه ای از «برجسته کردن لحظه» ببینید:
http://www.bbc.co.uk/schools/gcsebitesize/drama/activities/marking_moment/marking_the_moment.shtml
راهبرد نهم: روایتگری
روایتگری روشی است که در آن یک یا چند اجراگر مستقیماً رو به مخاطبان قصه ای نقل می کنند یا در مورد کنش آن صحنه یا انگیزه های شخصیتها اطلاعاتی منتقل می کنند یا نظری می دهند. خود شخصیتها می توانند روایت کنند، یا اجراگری که درگیر کنش نمایشی نیست می تواند نقش «راوی» را به عهده بگیرد.
راهبرد دهم: باز کن و ببند
این روش ساده و مؤثر برای استفاده از تصاویر ثابت در داستانگویی است و به ابزارهای فنی خاصی نیاز ندارد. افراد کلاس را به گروههای کوچک تقسیم کنید و از آنها بخواهید با استفاده از تعداد خاصی تصویر ثابت – بین سه تا پنج تصویر – قصه ای را بیان کنند. حال باید قصه را شکل دهید و از تصویری به تصویر بعدی حرکت کنید. وقتی زمان ارائۀ کار رسید، معلم یا فردی در هر گروه تعیین می شود که بگوید «باز کن» و «ببند» می شود.
وقتی گروه اول آمادۀ اجرا می شوند، تماشاگران چشم خود را می بندند. با حاضر شدن تصویر اول، فرد تعیین شده می گوید «باز کن». تماشاگران برای لحظاتی چشم خود را باز و صحنه را نگاه می کنند. حالا همان فرد می گوید «ببند» و تماشاگران دوباره چشم خود را می بندند. بلافاصله گروه وضعیت دوم را به خود می گیرد و هنگامی که تصویرش آماده شد، از تماشاگران خواسته می شود چشم خود را باز کنند. این فرایند تا دیدن همۀ تصاویر ادامه پیدا می کند. تأثیر این روش مثل دیدن یک مجموعه عکس یا لحظاتی از یک فیلم است.
این روش بسیار مفرح است و می تواند فوق العاده مؤثر باشد.
