مجموعه دوم بازی های شورایی

توضیح

بازیها و تمرینهایی که در پایین فهرست شده اند، از منابع مختلفی گردآوری شده اند:
برخی مربوط به کار تئاتر شورایی آگوستو بوال اند (آ.ب)
برخی اقتباس از بازیهایی هستند که منبع شان نامعلوم است (م.ن) ولی معمولاً در محیطهای نمایشی به کار می روند.
برخی منبع شان نامعلوم است و من اقتباس شان کرده ام (م.ن به اقتباس ج.ه)
و برخی را خودم طی سالیان فعالیتم ابداع کرده ام (ج.ه)

معرفی:
دکتر جنیفر اس. هارتلی پس از دریافت مدرک ادبیات و زبان شناسی از دانشگاه گلاسکو اسکاتلند ، جذب تحصیل در زمینۀ کارگردانی و بازیگری تئاتر شد. پس از اجراهای متعدد در بریتانیا و خارج از آن، به آفریقای جنوبی رفت و به کارگردانی و اجرای تئاتر به زبانهای اسپانیایی و انگلیسی پرداخت. وی ضمن تدریس نظری و عملی نمایش، در زمینۀ نمایش درمانی تخصص پیدا کرد و فعالیت خود را بیشتر بر نظریه ها و روش تئاتر شورایی آگوستو بوال مبتنی نمود. اکنون وی از این روشها در کار با گروههای اقلیت و سرکوب شده در سطح بین الملل بهره می برد و پروژه های اجتماع بنیاد و درمانی برگزار می نماید.

روش آگورا (آ.ب ۱۹۹۵: ۶۴)

این تمرین برای صحنه ای از پیش آماده یا اجرایی مجادله به کار می رود.
شخصیت اصلی (پروتاگونیستِ) نمایش از صحنه حذف می شود، بقیه بازیگران با هم موقعیت را مورد بحث قرار می دهند و شخصیت اصلی در سراسر این بحث در قالب شخصیتی که دارد باقی می ماند. به این ترتیب اطلاعات جدیدی آشکار می گردد، کشمکش ایجاد می شود، توافق شکل می گیرد و چیزهای دیگری روی می دهد. این تمرین برای تک تک شخصیتهای حاضر در آن صحنه تکرار می شود و باعث می شود دیدگاههای مختلفی شکل بگیرد تا آنچه روی می دهد، تقویت شود.

فرشته/ شیطان (ج.ه)

بازیگر در قالب شخصیت نمایش یک تک گویی را از یک نمایشنامه، طرح یا افکار خودش بیان می کند. در پشت سر یا طرفین او فرشته و شیطانِ درونش نشسته اند و افکار و نیات او را از دید خود در گوش او نجوا می کنند. آنها تماس جسمی با بازیگر بین شان ندارند و باید سر جایشان بمانند. بنابراین سعی می کنند توجه بازیگر را به حرفهای خود جلب کنند. بازیگر نیز سعی می کند روی تک گویی اش متمرکز بماند و آنچه می شنود حواسش را پرت نکند. در پایان، کل گروه در مورد اینکه چه روی داد و چه تغییراتی حاصل شد با هم بحث می کنند.

انواع دیگر
• فرشته و شیطان اجازه دارند به اطراف حرکت کنند و برای ایجاد ارتباط با بازیگر میانی خود با هم توافق نمایند.
• بازیگر میانی به جای تک گویی صرفاً موقعیتش را وصف می کند. سپس با فرشته و شیطان – که هر یک سعی دارند او را مغلوب طرز فکر خود کنند – درگیر می شود.
• بازیگر میانی پس از مدتی کنار می رود. فرشته و شیطان می مانند تا خودشان در مورد موقعیت بحث کنند.
• فرشته و شیطان کنار می روند و بازیگر در قالب شخصیتِ نمایش تک گویی خود را تکرار می کند، یا در مورد چارچوب فکری کنونی اش – که حاصل شنیده های او از آن دو نفر است – حرف می زند.

قصه بزرگتر (ج.ه)

این تمرین مبتنی بر نمایش، طرح یا معضل خاصی است که پیشاپیش درموردش بحث شده است.
کل گروه دایره بزرگی تشکیل می دهد و هرکس نقشی مرتبط با شخصیتها (پسر، دختر، بابا بزرگ، کارمند و مانند آن) را به عهده می گیرد. گروهها متفاوت اند و شخصیتها را طبق درک خود از موقعیت انتخاب می کنند. پس مهم است که مشارکت کنندگان خودشان برای نقشها داوطلب شوند. وقتی همه شخصیتها تعیین شدند، دو نفر از آنها انتخاب می شوند که وسط دایره بروند و در قالب شخصیت، مکالمه ای را با هم انجام دهند. پس از چند دقیقه یکی از آنها کنار می رود و شخصیت جدیدی جای او را می گیرد. به این ترتیب شخصیتهایی که در حالت معمول برخوردی با هم ندارند، به ناگاه خود را وسط دایره می یابند و مجبورند مکالمه ای با یک همبازی ناآشنا انجام دهند. هر بار که مکالمه جدیدی شروع می شود، افرادی که حلقه زنده اند باید به اطلاعات جدید توجه کنند و در صورتی که آنها را مناسب تشخیص دهند روی آنها تکیه کنند. افراد وسط دایره هیچ تغییری نمی کنند مگر اینکه تسهیلگر اعلام کند؛ دو نفر وسط هیچگاه ارتباط جسمی ندارند و حتی اگر نخواهند حرف هم بزنند باید طی زمان تعیین شده در آنجا بمانند. گاه قصه مسیر جدیدی پیدا می کند، ممکن است شخصیت اصلی جدیدی شکل بگیرد یا از دل مسئله قبلی مسئله جدیدی آشکار شود.
وقتی اعضای گروه در این تمرین مجرب تر شوند، می توان فضاهایی غیر از دایره انتخاب کرد، یعنی شخصیتها می توانند در فضاهای متفاوتی مکالمه کنند (مثلاً در کار با زندانیان، فضا می تواند سلول، حیاط، منزل یا مکانی عمومی باشد). آنگاه واکنشها و مکالمات نیز تحت تأثیر مکان قرار می گیرند (که البته در این صورت نیاز به مهارتهای بازیگری بیشتری است و بهتر است تنها وقتی به این شکل عمل کنیم که مشارکت کنندگان تمرین را به راحتی انجام دهند.)
مثال: برای آنکه مشارکت کنندگان با این تمرین اخت شوند غالباً کار را با یکی از قصه های پریان شروع می کنم. از آنها می خواهم یک قصه دلخواه پریان را خلاصه کنند. سپس همه نقشها را تقسیم کنند و ببینند در قصه به چه شخصیتهای دیگری هم اشاره شده است. یکی از گروهها قصه شنل قرمزی را انتخاب کرد. شخصیتها عبارت بودند از شنل قرمزی، مادربزرگ، گرگ، شکارچی و مادر. دیگر شخصیتهایی که در قصه به آنها اشاره می شد پدربزرگ، والدین گرگ، پدرِ شنل قرمزی و خواهر بزرگترش بودند. وقتی گفت و گوی وسط دایره به جریان افتاد، قصه مسیر جدیدی پیدا کرد. این قصه نیز مثل اغلب قصه های پریان درمورد خانواده های آشفته بود. پدربزرگ با مادربزرگ متارکه کرده بود ولی در زیرزمین خانه پنهان شده بود. او می خواست مادر بزرگ را طلاق دهد اما طبق توافق پیش از عروسی، خانه و پول مادربزرگ را از دست می داد. بنابراین گرگ را اجیر کرده بود تا مادر بزرگ را بکشد و اینگونه می توانست برگردد و پول و وسایل منزل را تصاحب کند.

تغییر! (م.ن به اقتباس ج.ه)

افراد گروه حول یک دایره و روی صندلی نشسته اند. یک نفر در وسط دایره ایستاده و داد می زند: تغییر! هرکس باید جای خود را تغییر دهد. در این اثنا نفر وسط سعی می کند روی یکی از صندلیها بنشیند تا فرد دیگری در وسط دایره و بی صندلی بماند. مشارکت کنندگان هربار باید روی صندلی جدیدی غیر از صندلیهای دو طرف خود بنشینند. پس از این دست گرمی، نفر وسط جمله ای را که با یکی از عبارات «فکر می کنم/معتقدم/حس می کنم/ متأسفم که … » شروع می شود با گفته ای در مورد خودش تکمیل می کند. هرکس که با آن جمله موافق است باید جایش را تغییر دهد و فردی که جمله را ساخته سعی می کند برای خودش صندلی خالی پیدا کند.

سقوط مردگان (اقتباس ج.ه از بازی غش کردن؛ آ.ب ۲۰۰۲: ۱۵۸)

افراد کلاس به گروههای چهار یا پنج نفره تقسیم می شوند. اعضای هر گروه شماره یک تا پنج می شوند. آنها به هر سمتی حرکت می کنند اما سعی می کنند به موازات همگروهیهای خودشان راه نروند. تسهیلگر شماره ای را اعلام می کند. افرادی که آن شماره هستند فوراً مثل مرده می افتند. همگروهیهای آنان موظف اند قبل از سقوط، آنها را بگیرند. تسهیلگر می تواند همزمان بیش از یک شماره را اعلام کند.

جمع بندی بازخوردها (م.ن به اقتباس ج.ه)

این تمرینهای ساده را می توان در شروع یا پایان هر جلسه انجام داد:

• مشارکت کنندگان از بدن خود مجسمه ای می سازند که نشان می دهد در این لحظه چه احساسی نسبت به این کارگاه آموزشی دارند.
• مشارکت کنندگان چند گروه می شوند و در سکوت مجسمه هایی می سازند تا نشان دهند چه احساسی نسبت به پیشرفت خود، پروژه یا موضوعی که با آن درگیرند دارند.
• مشارکت کنندگان دایره ای تشکیل می دهند. هریک با واژه ای احساسش را بیان می کند. کار چندان ساده ای نیست، اما معمولاً این اطمینان حاصل می شود که واژه با دقت انتخاب شده است.
• ترکیبی از موارد فوق: مشارکت کنندگان با هم مجسمه ای می سازند و با اتمام آن، واژه ای انتخاب می کنند که با آن مجسمه همخوان باشد.
• مشارکت کنندگان به جای یک واژه، جمله فیس بوک خود را در آن لحظه درمورد کارگاه بیان می کنند.
• از مشارکت کنندگان خواسته می شود به صورت گروهی بررسی کنند که در این کارگاه با چه چیزی کشمکش دارند. هر یک از اعضای هر گروه به نوبه خود مجسمه ای از گروهش می سازد و نباید خودش در آن باشد. هرگروه افکار و احساساتش را در مورد مجسمه ها، شباهتها و تفاوتها یا موارد آشنا به بحث می گذارد. هر گروه از تمام مجسمه های عرضه شده، مجسمه ای ترکیبی می سازد و نهایتاً افراد همه گروهها مجسمه مرکبی از تمام اینها می سازند، از مجسمه های فردی تا جمعی را مرور می کنند و چیزهای خاصی را که در تلاشهای همدیگر می بینند، بررسی می نمایند.

خروسهای جنگی (آ.ب ۲۰۰۲: ۱۷۰ به اقتباس ج.ه)

افراد به گروههای دونفره تقسیم می شوند. یکی دیگری را به چیزی متهم می کند. دیگری باید سعی کند از خودش دفاع کرده، عمل خود را توجیه نماید. علت اتهام هرگز نباید معلوم شود. پس دعوای آنها ادامه می یابد، بی آنکه بدانیم بر سرِ چیست.

گرِه انسانی (م.ن)

مشارکت کنندگان دوشادوش هم دایره ای تشکیل می دهند. هرکدام دستش را رو به وسط دایره می گیرد تا دست فرد دیگری را بگیرد. سپس دست دیگرش را رو به وسط دایره می گیرد تا حتماً دست فرد دیگری را بگیرد. حالا همه بی آنکه دست هم را رها کنند، از هم باز می شوند تا دایره ای تشکیل دهند.

انواع دیگر
• گروه دایره ای تشکیل می دهد. افراد دست هم را می گیرند و در سراسر این بازی رهایش نمی کنند. یک نفر حرکت می کند. همه به دنبالش راه می افتند و از رو یا زیر دستها و بازوها عبور می کنند تا جایی که دیگر کسی نتواند تکان بخورد. حالا اعضای گروه بدون رها کردن دست هم سعی می کنند خود را از هم باز کنند.
• همان تمرین با چشمان بسته (به ردیف یا در دایره ای فشرده) دستهای دو نفر از روبرو را بگیرید، سپس حلقه اتحاد تشکیل دهید.

من و خودم (ج. ه)

گروهها به صورت سه نفره و در سکوت کار می کنند. یکی از آنان از دو نفر دیگر مجسمه هایی می سازد که دو دیدگاه متضاد در مورد خودش را به نمایش می گذارند: خودش را چطور می بیند، به نظرش دیگران چطور او را می بینند.
او به مجسمه ها نمی گوید کدام تصویرش را بازنمایی می کنند. پس از رضایت مجسمه ساز از کارش، سراغ مجسمه هایش می رود و سه واژه را که حس می کند هرکدام از مجسمه ها را وصف می کند، به هریک می گوید. سپس پشت سر مجسمه هایش قرار می گیرد. حالا مجسمه ها دو سری اطلاعات دارند: حالتی که با آن شکل گرفته اند و واژه هایی که در اختیار دارند. حالا جان می گیرند تا با یک تک گویی خود را معرفی کنند، گرچه هنوز اجازه ندارند بدن خود را حرکت دهند. این تک گویی حدود پنج دقیقه طول می کشد. پس از آن، مجسمه ساز به مجسمه هایش پشت می کند. حالا هر سه پشت به هم هستند. او حالتی به خود می گیرد که نشان می دهد میل دارد چگونه باشد و چطور دیده شود. حالا سه مجسمه داریم: مجسمه ساز خود را چطور می بیند، به نظرش دیگران چطور او را می بینند و حالت «مطلوب» خودش. مجسمه ساز همچنان پشت به دو مجسمه دیگر شروع به توصیف تغییراتی می کند که باید در خودش و زندگی اش ایجاد کند تا به شرایط مطلوبش برسد. اگر دو مجسمه دیگر متقاعد شده باشند، کمی جابجا می شوند تا نشان دهند آن تغییر چه تأثیری بر حالت آنان می گذارد. وقتی حرفهای مجسمه ساز تمام شد، هرسه مجسمه روبه هم برمی گردند و طی یک بحث، شباهتها و تفاوتهای خود را مقایسه می کنند.

بازی حافظه (م.ن به اقتباس ج.ه)

این بازی وقتی به کار می رود که کل گروه قصه مشترکی را مطرح کند یا رویداد/تجربه مشترکی را از سر گذرانده باشد.
اعضای گروه دور هم می نشینند. یک نفر روی صندلی قصه گو می نشیند و قصه گروه را نقل می کند. هرجا کسی حس کند قصه گو جزئیاتی را از قلم انداخت، حرف او را قطع می کند، جایش را با او عوض می کند و قصه را به روایت خودش ادامه می دهد تا نفر بعدی همین چالش را با او ایجاد کند و الی آخر.
نوع دیگر: همین روند را پس از اتمام قصه شروع کنید.

کمترین سطح تماس (آ.ب ۲۰۰۲: ۵۶ تا ۵۷ به اقتباس ج.ه)

افراد کلاس به چند گروه تقسیم می شوند. تسهیلگر اسم اعضای بدن را می برد (مثلاً هر دو دست و هر دو پا). هرگروه باید با هم بحث کنند و راهی بیابند تا از بدنهایشان ترکیب واحدی بسازند، طوریکه تنها آن اعضای نامبرده بدن شان با کف اتاق مرتبط بماند و بقیه بدن را در هوا نگه دارند، بی آنکه از دیوار، صندلی، میز و چیزهای دیگر کمک بگیرند.

دنبال کردن کاغذ (م.ن به اقتباس ج.ه)

افراد به گروههای دو نفره تقسیم می شوند. هر دو نفر رو به هم اند و بین پیشانی هایشان برگه کاغذی را نگه می دارند. در تمام مدت بازی این کاغذ باید با بدن هر دو در تماس باشد. آن دو بدون استفاده از دست باید سعی کنند کاغذ را تا بین مچ پاهایشان پایین بیاورند و تا بین پیشانی هایشان باز گردانند. در صورت افتادن کاغذ، باید آن را به جای قبل از افتادنش بازگردانند.
نوع دیگر: افرادگروه در کنار هم می ایستند و هرنفر تنها از طریق صفحه ای کاغذ با نفر کناری اش در تماس است. گروه بدون کمک گرفتن از دست باید در فضای کلاس حرکت کند، طوری که کاغذها سقوط نکنند.

راشومون (آ.ب ۲۰۰۲: ۲۳۷، ۱۹۹۵: ۱۱۵-۱۱۶)

این تمرین برای صحنه ای از پیش آماده یا اجرایی مجادله به کار می رود.
شخصیت اصلی (پروتاگونیست) تصویر اغراق آمیزی را می سازد که کل گروه در آن حضور دارند. او با این تصویر نشان می دهد که طی صحنه قبل نسبت به شخصیتهای دیگر چه احساس یا دیدی داشته است. ما به این تصاویر ماسک می گوییم. به این ترتیب هر شخصیت ماسکی زده است. شخصیت اصلی یک ماسک نهایی هم می سازد: تصویری از اینکه چه احساس و دیدی نسبت به خودش دارد. آنگاه شخصیتها با حفظ این تصاویر به عنوان ماسک سعی می کنند صحنه قبل را تکرار نمایند. امکان دارد ماسکها به سختی صحبت و حرکت کنند، با این حال بازیگران باید ماسک خود را حفظ کنند. سپس هریک از شخصیتهای دیگر نیز از دید خود مجموعه ماسکی می سازند و آن صحنه به تعداد شخصیتها و بداهه پردازیها تکرار می شود. پس از آنکه همه تصاویر از دید همه شخصیتها خلق شد، صحنه یک بار دیگر بداهه سازی می شود ولی این بار شخصیتها می توانند از بین ماسکهایی که زده بودند ماسکی را انتخاب کنند که با آن راحت ترند یا در کسب آنچه می خواهند بیشتر کمک شان می کند.

شباهت و تفاوت (م.ن)

این تمرین را می توانیم درخلال فعالیتی گروهی به کار ببریم تا از طریق تشخیص تفاوتهای موجود در تجربه های فردی، تجربه های مشابه را مورد تأکید قرار دهیم.
گروه به صورت نیم دایره می نشیند و یک نفر در وسط قرار می گیرد. این فرد قصه تجربه خود را حدود یک دقیقه نقل می کند. بقیه سه نکته مشابه و سه نکته متفاوت با تجربه خود را یادداشت می کنند. پس از یک دقیقه، فرد دیگری وسط نیم دایره می رود و قصه خود را برمبنای سه تفاوتی که یادداشت کرده بود بیان می کند و بر آنچه که متفاوت بود و برایش اتفاق افتاده تأکید می ورزد. شنونده ها مانند قبل، شش نکته دیگر ثبت می کنند؛ یعنی سه شباهت و سه تفاوت را.

آنطور گفت، ولی منظورش این بود (ج.ه)

تمرینی برای بررسی منظوری که از بکارگیری کلمات داریم.
مشارکت کنندگان نظراتی را که دیگران اظهار کرده اند برمی گزینند و آن را بنا به دریافت خود بازگو می کنند. با این تمرین می توان عدم اعتماد تسهیلگران یا برگزار کنندگان پروژه ها را بررسی کرد. تسهیلگران نیز مشارکت می کنند و نشان می دهند که سوء تفاهمها و درک نادرست در هر دو طرف وجود دارد.

دوره های مهم زندگی (م.ن به اقتباس ج.ه)

افراد به گروههای پنج یا هفت نفره تقسیم می شوند. هرگروه به خط می شود و یکی از آنها جدا از بقیه می ایستد. او به دوره های مهم زندگی اش فکر می کند و سن خود را در آن دوره ها یادآوری می کند. سپس از تک تک همگروهیهای خود مجسمه می سازد، طوری که هر یک بازنمای او در هرکدام از سنین انتخابی اش هستند. شخصیت اصلی پس از انجام این کار سراغ تک تک مجسمه ها می رود و با آنها حرف می زند. او در مورد هرآنچه به آن سن و به رویدادهای آن دوره از زندگی اش مربوط است آنها را نصیحت می کند، هشدار می دهد یا تشوق می کند. مجسمه ها در تمام این مدت ثابت و بی واکنش می مانند. پس از آنکه شخصیت اصلی با مجسمه ها به صورت فردی حرف زد، آنها می توانند شروع به پرسش کنند، توضیح بیشتری بخواهند یا حتی با او چالش کنند، اما نباید تکان بخورند. آنان می توانند حرف بزنند و همه آزادند همزمان صحبت کنند. پس کارشان این است که توجه شخصیت اصلی را جلب کنند. این فرایند برای هر نفر تکرار می شود.
در پایان باید به هرگروه وقت داد تا بگویند کدام روایت درمورد خودشان جذاب بود، کدام یک دافعه داشت و کدامیک آنها را حیرت زده کرد و چرا.

آروم آروم (آ.ب. ۱۹۹۵: ۶۲-۶۳)

این تمرین برای صحنه ای از پیش آماده یا اجرایی مجادله به کار می رود.
گاه صحنه ای بسیار خشن یا خارج از کنترل می شود. این تمرین کمک می کند توان خود- مشاهده گری افزایش یابد و فرصتی برای مشارکت کنندگان فراهم می سازد تا احساساتشان فروکش کند. تسهیلگر در لحظه ای از کنش نمایش فرمان «آروم، آروم» می دهد. بازیگران باید عمل خود را با حرکت آهسته انجام دهند و تاجای ممکن صدای خود را پایین بیاورند، البته آنقدر که اطرافیان بتوانند آن را بشنوند. با علامتی دیگر از جانب تسهیلگر، کنش نمایش و بلندی صدا به حالت عادی برمی گردد، طوری که انگار اتفاقی نیفتاده است. هرجای کار لازم بود، این تمرین را تکرار می کنیم.

وایسا؛ فکر کن! (آ.ب. ۲۰۰۲: ۲۲۷، ۱۹۹۵: ۶۱-۶۲)

این تمرین برای صحنه ای از پیش آماده یا اجرایی مجادله به کار می رود.
تسهیلگر کنش نمایش را در لحظه ای قطع می کند. بازیگران باید هرآنچه را در ذهن شخصیتهایشان می گذرد، بی وقفه و با صدای بلند بیان می کنند. آنها تمام افکاری را که از ذهن شان می گذرد به زبان می آورند. تسهیلگر می تواند تک تک سراغ آنها برود و به هریک علامت دهد تا افکارش را با صدای بلند بیان کند، یا اینکه همه کسانی که در آن صحنه هستند می توانند همزمان با هم حرف بزنند، درحالیکه روی حرفهای خودشان و نه دیگر افراد حاضر در صحنه متمرکزند. با علامتِ تسهیلگر، کنش نمایش درست از همانجا که متوقف شده بود دوباره به جریان می افتد، طوریکه انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. طی صحنه مورد نظر، این تمرین را هرجا لازم شد می توان تکرار کرد.

وایسا، توجیه کن! (نوع دیگر «وایسا، فکر کن!» به اقتباس ج.ه)

این تمرین برای صحنه ای از پیش آماده یا اجرایی مجادله به کار می رود.
تسهیلگر کنش نمایش را قطع می کند. بازیگران باید در قالب شخصیت، اعمال و گفتار خود را توجیه کنند. تسهیلگر سراغ تک تک آنان می رود و به هریک علامت می دهد تا افکارش را با صدای بلند بیان کند، یا اینکه همه افراد حاضر در صحنه می توانند همزمان با هم حرف بزنند. هرکس باید روی حرفهای خودش متمرکز باشد نه حرفهای دیگران. با علامتی دیگر از جانب تسهیلگر، کنش نمایش درست از جایی که متوقف شده بود، دوباره به جریان می افتد، طوریکه انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. این تمرین را می توان در صورت لزوم تکرار کرد.

انواع گرگم به هوا (م.ن)

• آمیب
یکی تعقیب کننده می شود، بقیه پراکنده می شوند. اگر او کسی را لمس کند، دست هم را می گیرند یا بازوهایشان را در هم حلقه می کنند و با هم به تعقیب بقیه ادامه می دهند. این «آمیب» بزرگ و بزرگتر می شود تا وقتی همه را جذب خود کند. هر بار فقط دو نفر آخرِ آمیب می توانند بقیه را بگیرند.
• حباب
یکی تعقیب کننده می شود، بقیه پراکنده می شوند. . اگر او کسی را لمس کند، هر دو دست هم را می گیرند یا بازوهایشان را در هم حلقه می کنند و با هم به تعقیب بقیه ادامه می دهند. وقتی حباب به چهار نفر رسید، تقسیم به دوتایی می شود و به همین ترتیب ادامه می یابد تا همه گرفتار شوند.
• پُل
هر دو نفر روبروی هم می ایستند. آنان با چسپاندن کف دستهای خود به کف دستهای نفر مقابل پلی می سازند. یک نفر بیرون می ماند. او برای آنکه در امان بماند، باید خود را به زیر بازوهای نفری دیگر برساند و جای او را می گیرد. حالا کسی که جایش گرفته شده، تعقیب می شود.
• سگ بریتانیایی
یکی وسط اتاق می ایستد و بقیه کنار دیواری به خط می شوند. نفر وسط می گوید، «بدو!» افرادی که به خط شده اند سعی می کنند خود را به سلامت به آنسوی اتاق برسانند. هرکس که توسط نفر وسطی لمس شود، باید برای دورهای بعد به او ملحق شود. همینطور بازی ادامه می یابد تا همه گرفتار شوند.
• همه در تعقیب هم
همه تعقیب کننده اند و سعی می کنند بگیرند، قبل از اینکه گرفته شوند. هرکس گرفته شود، باید بنشیند. ولی اگر کسی دیگری را گرفت، دوباره به بازی برمی گردد.
• بغل کردن
یکی دیگران را با لمس شکم شان می گیرد. او هرکس را بگیرد، با هم بقیه را تعقیب می کنند و کسی که هر دو را گرفته، آزاد می شود. افراد فقط وقتی می توانند در امان بمانند که شخصی دیگر را حدود پنج ثانیه از روبرو بغل کنند.
• قطع ارتباط
افراد در گروههای سه یا چهار نفره دستها را روی شانه های نفر جلویی خود می گذارند و به صورت یک صف در اتاق حرکت می کنند. هر وقت تسهیلگر بگوید: «قطع ارتباط»، افراد هر گروه باید صف خود را رها کرده، صف دیگری پیدا کنند. این تمرین چندین بار تکرار می شود تا از تعویض نقشها توسط بازیکنان مطمئن شویم.
• اختاپوس
مثل گرگم به هوای «سگ بریتانیایی» است اما افراد هرجا گرفته شوند، همانجا می نشینند و دستهای خود را به اطراف حرکت می دهند تا افرادی را که به اطراف می دوند بگیرند. اگر بتوانند به حالت نشسته کسی را بگیرند، جای خود را با او عوض می کنند.

تمرینهای اعتماد

• سروصداها (م.ن)
در گروههای دونفره، یکی چشمش را می بندد و دیگری راهنمای او می شود. راهنما صدایی تولید می کند و همبازی با شنیدن آن در جهت صدا حرکت می کند. فرد راهنما هر وقت صدا را قطع کند یا آهنگ صدا را تغییر دهد، همبازی نابینای او می ایستد. راهنما باید مراقب ایمنی فرد نابینا باشد. هنگامی که او درمعرض خطر است با قطع کردن صدا یا تغییر آهنگ صدا متوقفش می کند. با افزایش اعتماد، راهنما می تواند فاصله اش را با فرد نابینا بیشتر و بیشتر کند.

• جو اِگ (م. ن)
گروه دایره ای تشکیل می دهد. یک نفر در وسط آن می ایستد و به حالت عمود خود را به اطراف می اندازد و اطرافیانش او را دوباره به وسط دایره هل می دهند.
نوع دیگر
در گروههای سه نفره، نفر وسطی هر گروه پایش بر نقطه ای از زمین ثابت است و به این ترتیب فقط می تواند به جلو و عقب بیفتد.

دایرۀ سرکوب (اقتباس ج.ه از کار تئاتر مجسمه آ.ب.)

از مشارکت کنندگان خواسته می شود به سرکوبگران خود در طول زندگی فکر کنند. سپس اعضای گروه دو دایره با یک مرکز واحد تشکیل می دهند. هر نفر از دایره بیرونی با استفاده از بدن همبازی خود مجسمه ای از سرکوبگرش می سازد. از مشارکت کنندگان بخواهید روی عواملی متمرکز شوند که باعث واکنش افراد به آن شخص می شوند، پیش از آنکه او حتی کلمه ای هم به زبان آورده باشد. این عوامل می توانند نحوه ایستادنش، طرز نگاه کردنش، حالت سر و دستهایش، طرز نگه داشتن بازوهایش و حتی حالت ابروهایش باشد. مجسمه سرکوبگران پس از کامل شدن باید بی حرکت بمانند. درعوض مجسمه سازها حرکت می کنند و دیگر مجسمه ها را مشاهده می کنند و درمورد شباهتها و تفاوتها بحث می کنند. سپس هر مجسمه ساز مجسمه سرکوبگرش را خطاب قرار می دهد و حدود پنج دقیقه حرفهایی را که همیشه دلش می خواسته به او می زند، از او سؤال می پرسد و حتی او را به چالش می کشد. سپس مجسمه ها جان می گیرند و بنابه دریافت خود از حالتی که دارند و آنچه شنیده اند، از موضع سرکوبگرانه ای که خود درک کرده اند به آنان پاسخ می دهند. گفت و گویی آغاز می شود. دایره داخلی با دایره خارجی تعویض می شود و فرایند تکرار می گردد.
در پایان، ابتدا همبازیها و بعد در بازخوردی عمومی، کل گروه با هم درمورد این تجربه بحث می کنند.

تکمیل بحث (م.ن به اقتباس ج.ه)

موضوعی برای بحث انتخاب می شود و اعضای گروه وانمود می کنند افرادی دقیق و منظم اند و نظرگاه یا دستورالعمل خاصی دارند. وقتی ادامه بحث به آنها واگذار می شود، باید هرآنچه را که شخصیت شان می تواند درمورد این موضوع بیان می کند، ابراز کنند و بنابه درکی که از آن فرد یا چنین شخصی دارند حرف بزنند. وقتی نوبت به دیگری می رسد ساکت می شوند و تنها وقتی می توانند دوباره در رابطه با موضوع حرف بزنند که سر رشته کلام به آنان واگذار شود. این تمرین غالباً منجر به کلیشه ای کردن هویتها می شود و این نکته خوبی برای بحث خواهد بود.

نوع دیگر
به جای اینکه افراد به صورت نوبتی حرف بزنند، رشته کلام را می توان همزمان به چند نفر سپرد تا ببینیم تعاملها چگونه تا به آخر ادامه می یابد.

منبع:
تئاتر شورایی (گفت و گوی انتقادی و تعهد اجتماعی)؛ به کوشش علی ظفرقهرمانی نژاد، نشر نمایش، صص 265 تا 282