مجموعه پنجم بازی های شورایی

یک: بازیهای یخ شکن

این بازیها برای انواع موقعیتها مناسب اند، راه تازه ای برای شروع فعالیتهای گروهی باز می کنند و افراد گروه را بایکدیگر آشنا می سازند.

دو: اسم منو بگیر

روشی مفرح برای یادگیری اسامی. اعضای گروه در دایره می ایستند و توپی با اندازۀ متوسط را برای هم پرت می کنند. افراد باید آماده پرتاب یا دریافت توپ باشند و این مهم است که به هم نگاه کنند. حالا هر کس ضمن پرتاب توپ خود را معرفی می کند – «سلام، من حمیدم». وقتی همه یک دور این کار را انجام دادند، بازی ادامه می یابد اما این بارهر کس اسم فردی را می گوید که توپ را برایش می اندازد – «از سارا به فاطمه». همه باید یک دور توپ را دریافت کنند. یک روش برای اطمینان از این امر این است که هرکس تا وقتی توپ را دریافت نکرده، یک دستش را بالا نگه دارد. یا اینکه هرکس که توپ را پرت کرد، دستهایش را جلو سینه اش حلقه کند.

انواع دیگر
دریافت کننده نام پرتاب کننده را بگوید.
همه با هم نام پرتاب کننده را بگویند
می توان توپهای دیگری را نیز وارد بازی کرد. اینگونه بازی تبدیل به یک تردستی گروهی می شود.

از این بازی می توان اقتباس مفیدی برای زبان آموزی انجام داد – عنوانی را معرفی کنید تا هرکس که توپ را پرتاب می کند،
تحت آن عنوان واژه ای بگوید (مثلاً: فعل، صفت، قید، نام غذاها، رنگها، نوشت افزارها و … )

نکته: اسم بازی را تبدیل به امتحان گرفتن نکنید – اگر افراد را تحت فشار بگذارید، تمایلی به یادگیری اسامی نخواند داشت. بگذارید بازی راحت و لذت بخش باشد.

سه: نمایش اسمها
روشی مفرح برای یادگیری اسامی. در دایره بایستید. هرکس باید تصور کند میزبان نمایشی از بازیهاست. هرکس هر بار خود را با «علامتی» معرفی می کند. به این صورت که اسم خود را می گوید (یا به آواز می گوید) و همزمان عملی انجام می دهد که با آن همخوانی دارد. سپس همه اسم و حرکت او را تقلید می کنند. وقتی همه یک دور آن را انجام دادند، بازی را می توان گامی جلوتر برد.نفر اول علامت نفر دیگری را اجرا می کند. آن فرد نیز فرد دیگری را در گروه انتخاب می کند و علامت او را اجرا می کند، او نیز به همین منوال …

معرفی:

دیوید فارمر نویسنده، کارگردان تئاتر و مشاور آزاد نمایش در بریتانیاست. او پس از آنکه معلم مدرسۀ ابتدایی شد، گروه تئاتر تای برِک (Tiebreak) را تشکیل داد. اکنون دوره هایی را در لندن و منچستر برگزار می کند، در مدارس، سازمانهای هنری و آموزشگاههای زبان درس می دهد و در مدرسه ها، تماشاخانه ها و جشنواره های بریتانیا و سایر نقاط دنیا به اجرای نمایش می پردازد.

چهار: اسمهای بامزه
افراد در دایره اسم خود را همراه با کلمه ای معرفی می کنند که حرف اول آن با حرف اول اسمِ شان یکی است. مثلاً :
«فرشید فوق العاده»
«پیمان پرنده»
«نگار ناشناس»
«حمیدۀ حاکم»
و ...
سپس می توانند عملی را نیز به آن بیافزایند.
انواع دیگر:
برای کمک به یادآوری اسامی، توپ در دایره می چرخد در حالیکه هر کس اسم بامزۀ فردی را می گوید که توپ را برایش می اندازد.
یا می توانید بازی را دو دور انجام دهید، طوریکه در دور دوم هرکس اسم و عمل فرد سمت چپ خود را بگوید.

نکته: حتی ساده ترین اسم بازیها به شما کمک می کنند اسامی را به خاطر آورید – این نکته به لحاظ علمی اثبات شده است.

پنج: سه تغییر

تمرینی برای شناخت یکدیگر. دو همبازی پشت به پشت می نشینند و سه تغییر در ظاهر خود ایجاد می کنند، مثلاً :

ساعت را بر مچ دست دیگرشان می بندند

مدل مو یا نحوۀ بستن دکمه های لباس خود را تغییر می دهند

حالا رو به هم برمی گردند و سعی می کنند تغییرات همدیگر را کشف کنند.

شش: پاشنه ها و پنجه ها

بازی مقدماتی مناسبی برای گرم شدن و شکستن یخ یک گروه جدید. خودتان باید این تکنیک را از قبل تمرین کنید: طوری بایستید که پاشنه های پایتان به هم چسپیده و پنجه های آن از هم دور باشند، طوری که شکل Vتشکیل دهند. دستهای خود را طوری جلوتان بگیرید که کف آنها رو به زمین باشد. مچ دستها را به هم بچسپانید و پنجه ها را از هم دور کنید، طوری که آنها نیز شکل V تشکیل دهند. حالا به هوا بپرید و شکل دستها و پاها را برعکس کنید. یعنی وقتی روی زمین فرود می آیید، انگشتان بزرگ پاها باید به هم بچسپند و پاشنه های پا از هم فاصله بگیرند. همچنین انگشتان اشارۀ دستها به همدیگر بچسپند و مچها از هم فاصله بگیرند. چند بار بپرید و شکل را معکوس کنید.
این بخش سادۀ بازی بود. و اماقسمت جالب این بازی: دوباره پاها را در حالت V قرار دهید (پاشنه ها با هم، پنجه ها جدا)، اما با دستها شکل مخالف آن را بسازید (انگشتان اشاره با هم، مچها جدا) به هوا بپرید و پیش از فرود آمدن هر دو شکل را معکوس کنید. کمی ناممکن به نظر می رسد – ولی با تمرین ممکن می شود. شما در می یابید که مغزتان سعی دارد دست و پای شما را همشکل نگه دارد. وقتی کاملاً در این بازی مهارت یافتید، کل مراحل آن را به گروه یاد دهید. آنان بسیار تحت تأثیر قرار می گیرند و کل بازی را چالشی مفرح خواهند دید. این بازی کمک می کندگروهی که خشک و جدی اند با یکدیگر راحت و صمیمی شوند.

هفت: دو حقیقت، یک دروغ

این بازی برای آشنایی افراد با یکدیگر در گروهی جدید به شدت توصیه می شود. با همبازی تان سه چیز درمورد خودتان به هم بگویید – دو مورد از آنها حقیقی و یکی شان دروغ باشد. حالا همبازی خود را به بقیۀ گروه معرفی کنید و ببینید آیا آنها می توانند حدس بزنند کدام مورد دروغ بود.
این باردرمورد خودتان سه چیز حقیقی به همبازی تان بگویید و از او نیز بخواهید این کار را بکند. حالا کل گروه دایره ای تشکیل می دهند. هرکس همبازی خود را به گروه معرفی می کند – او دو چیز حقیقی را به گروه می گوید اما یک دروغ را نیز در مورد همبازی اش سرهم می کند.

هشت: خوش و بش کردن

افراد در فضای کلاس راه می روند. با هر علامت، هرکس با نزدیکترین فرد خوش و بش می کند. به عنوان نمونه:
با رفیقی قدیمی خوش و بش کنید
مثل آدمی خجالتی خوش و بش کنید
با فردی مشهور خوش و بش کنید
با کسی که رازی را درموردش می دانید خوش و بش کنید
زیر آب خوش و بش کنید
بر لبۀ کوهی بلند خوش و بش کنید
مانند یک اسکیمو خوش و بش کنید (دماغها را به هم بمالید)
مانند یک مریخی خوش و بش کنید (خودتان ابداعش کنید)

نُه: گروه سازی

گاهی تقسیم افراد کلاس به گروههای کوچکتر بی آنکه کسی بیرون بیفتد دشوار است، خصوصاً وقتی بعضی افراد همیشه با هم کار می کنند – پس چرا همین را به یک بازی تبدیل نکنیم؟ در این بازی شما عددی می گویید و گروههایی با تعداد افرادی به اندازۀ همان عدد تشکیل می شوند. اگر گروهی تعداد افرادش کافی نباشد، کمی پخش تر می شود تا بقیه تصور کنند تعدادش کافی است – یعنی گروه، خود را بزرگتر جلوه می دهد! عدد را به دلخواه می توانید بزرگ یا کوچک اعلام کنید. در انتها، عددی اعلام کنید که اندازۀ گروهها را برای تمرین بعدی تعیین می کند. خوشبختانه خواهید دید که همه به شکلی مناسب با هم ترکیب شده اند!
منبع:
تئاتر شورایی (گفت و گوی انتقادی و تعهد اجتماعی)؛ به کوشش علی ظفرقهرمانی نژاد، نشر نمایش، صص 310 تا 315