کارگاه رنگین کمان آرزو
آذر ۹۷ .نوبت اول
کارگاه با چند بازی مشارکتی شروع شد . این بازیها چند بخش بودند و
هرکدام اهداف مشخصی را دنبال می کردند. بازیهای ابتدایی، بیشتر
با هدف ارتباط گیری مشارکت کنندگان و رها سازی انجام شد. بخش
دیگری از بازیها، بازیهایی بودند که هدف اصلی آنها اعتماد سازی بود.
از آنجا که رنگین کمان آرزو، تنها تکنیک روانشناسانه ی تئاتر شورایی
ست و با داستانهای واقعی آدمها و سرکوبهای درونی آنها سر و کار
دارد، ایجاد فضایی که در آن اعتماد حکم فرماست، بسیارحائز اهمیت
است و بازیها بهترین ابزار برای تحقق این هدف خواهند بود. اما
آخرین بازی ما، شامل مجسمه ی تداعی بود که برای هرکدام از شرکت
کنندگان، می توانست تداعی کننده ی کسی باشد و با هدف تخلیه ی
هیجانی اجرا شد. افراد داوطلبانه در مقابل مجسمه ی تداعی قرار می
گرفتند و هر آنچه که دوست داشتند به او می گفتند و البته لازم نبود
برای کسی توضیح دهند او کیست یا چه کسی را دقیقا تداعی می کند.
پس از بازیها، از شرکت کنندگان خواستیم که ضمن اینکه گذشته ی
خود را مرور کنند، این پرسش را پاسخ دهند که آیا در زندگی شان
لحظه ای را بخاطر می آورند که می خواستند کاری را انجام دهند یا
حرفی را بگویند، اما به هر دلیلی، خودشان مانع خودشان شده اند
و با اینکه اطمینان داشته اند که خواسته شان درست و بجا بوده
است، اما خواسته ی خود را ندید گرفته اند و به تعبیری دیگر، خود را
سرکوب کرده اند؟
داستانهایی که مطرح شدند نسبتا زیاد بودند و طیف متنوعی را شامل
می شدند. از انتخاب رشته ی تحصیلی که آن را حق خود میدانستند
ولی به آن بها نداده بودند تا تردید در بکارگیری مهارتها و دانش خود
در محیط کار، تا ازدواجی که می توانست در فضای متفاوتی صورت
بگیرد، تا دریغ کردن فرصت خرید یک ساز از خود و البته عشقی که
ابراز نشده بود.. پس از شنیدن داستانها رای گیری کردیم. و یکی از
داستانها رای آورد. از روایت کننده ی داستان خواستیم که داستانش
را با کمک مشارکت کنندگان بازسازی کند و در نهایت به کمک تکنیکهای
درون نگر رنگین کمان آرزو، احساسات و افکار او را در آن لحظه
بوسیله ی مشارکت کنندگان بازسازی کردیم. هر آدم، یک فکر بود، هر
آدم یک احساس، یک رنگ از رنگین کمانی که همیشه گم می شود در
تلاطم ذهن ما، یک رنگ که در فضای زیبایی شناختی تئاتر، فرصت
ظهور می یابد بر تابلویی زنده و تماشاگران را در این رنگ آمیزی
هرکدام اهداف مشخصی را دنبال می کردند. بازیهای ابتدایی، بیشتر
با هدف ارتباط گیری مشارکت کنندگان و رها سازی انجام شد. بخش
دیگری از بازیها، بازیهایی بودند که هدف اصلی آنها اعتماد سازی بود.
از آنجا که رنگین کمان آرزو، تنها تکنیک روانشناسانه ی تئاتر شورایی
ست و با داستانهای واقعی آدمها و سرکوبهای درونی آنها سر و کار
دارد، ایجاد فضایی که در آن اعتماد حکم فرماست، بسیارحائز اهمیت
است و بازیها بهترین ابزار برای تحقق این هدف خواهند بود. اما
آخرین بازی ما، شامل مجسمه ی تداعی بود که برای هرکدام از شرکت
کنندگان، می توانست تداعی کننده ی کسی باشد و با هدف تخلیه ی
هیجانی اجرا شد. افراد داوطلبانه در مقابل مجسمه ی تداعی قرار می
گرفتند و هر آنچه که دوست داشتند به او می گفتند و البته لازم نبود
برای کسی توضیح دهند او کیست یا چه کسی را دقیقا تداعی می کند.
پس از بازیها، از شرکت کنندگان خواستیم که ضمن اینکه گذشته ی
خود را مرور کنند، این پرسش را پاسخ دهند که آیا در زندگی شان
لحظه ای را بخاطر می آورند که می خواستند کاری را انجام دهند یا
حرفی را بگویند، اما به هر دلیلی، خودشان مانع خودشان شده اند
و با اینکه اطمینان داشته اند که خواسته شان درست و بجا بوده
است، اما خواسته ی خود را ندید گرفته اند و به تعبیری دیگر، خود را
سرکوب کرده اند؟
داستانهایی که مطرح شدند نسبتا زیاد بودند و طیف متنوعی را شامل
می شدند. از انتخاب رشته ی تحصیلی که آن را حق خود میدانستند
ولی به آن بها نداده بودند تا تردید در بکارگیری مهارتها و دانش خود
در محیط کار، تا ازدواجی که می توانست در فضای متفاوتی صورت
بگیرد، تا دریغ کردن فرصت خرید یک ساز از خود و البته عشقی که
ابراز نشده بود.. پس از شنیدن داستانها رای گیری کردیم. و یکی از
داستانها رای آورد. از روایت کننده ی داستان خواستیم که داستانش
را با کمک مشارکت کنندگان بازسازی کند و در نهایت به کمک تکنیکهای
درون نگر رنگین کمان آرزو، احساسات و افکار او را در آن لحظه
بوسیله ی مشارکت کنندگان بازسازی کردیم. هر آدم، یک فکر بود، هر
آدم یک احساس، یک رنگ از رنگین کمانی که همیشه گم می شود در
تلاطم ذهن ما، یک رنگ که در فضای زیبایی شناختی تئاتر، فرصت
ظهور می یابد بر تابلویی زنده و تماشاگران را در این رنگ آمیزی