توسعه‌ی نمایش خلاق و پیشگامان آن

برگردان: آرش ابرازی بخشایش

رمانتیسیسم ، در قرن هجدهم توسعه یافت و بر‌‌آموزش و همچنین هنر و علاوه ‌بر‌آن بر پیشرفت نمایش‌خلاق نیز‌ تأثیر‌گذاشت. نمایش‌خلاق درنتیجه‌ی جنبش‌های آموزشی مترقی که در‌این دوره شروع به بحث‌و‌گفتگو کردند، پدیدار شد. اساس این حرکات بازگوگننده این مفهوم است‌که یادگیری و احساسات در نقطه‌ی مرکزی آموزش هستند و احساسات واقعی انسان در تعیین اهداف شخصی نقش دارند. در‌حالی‌که دیدگاه‌های‌آموزشی، فردِ یادگیرنده در مرکز این آموزش قرار دارد، همچنین در زندگی فردی یادگیرندگان، احساسات آنها را نیز در‌نظر می‌گیرند.
در‌حالی‌که انقلاب‌صنعتی در‌انگلیس‌در‌حال‌رخ‌دادن بود, همزمان نیاز به تربیت افراد در شهرها با فهم بشری به‌وجود‌آمد. احساس‌ها در آموزش فرد دارای اهمیت است و نباید نادیده‌گرفته شوند. د‌راین بینش، این عقیده نهفته‌است که سعادت و نجات انسان از طریق «عشق»، «خلاقیت» و «ابراز وجود» امکان‌پذیر است.
به گفته‌ی بولتون (1985)، این جهت‌گیری منجربه تاسیس برخی از مدارس با حرکت به سمت این نگاه مترقی شد. چون‌که در آن دوره مدارس انگلیس قوانین سفت و سختی داشتند و در‌این مدارس هیچ‌حرفی از احساسات افراد به‌میان نمی آمد. در مدارسی‌که درآغاز با نگاه علیه مدارس رسمی و برای فرزندان خانواده‌های ثروتمند افتتاح شد ، بینش آموزشی‌ وجود داشت که احساسات فردی را دراولویت قرار می‌‌داد، بنابراین یک طبقه‌ی اجتماعی‌جدید شکل‌گرفت. در‌این مدارس‌که به‌تازگی افتتاح شده‌بود، فرزندان خانواده‌های ثروتمند برخلاف نگاهی‌که‌ آنها را از انسانیت و دوره‌ی صنعتی‌شدن دور‌کرده‌بود، توانستند با تلاش‌های که احساسات فردی را در اولیت قرار میداد، به ادامه تحصیل بپردازند. دراین‌دوره معلمان نیز تلاش‌کردند که دانش آموزان خود را از منظر زیبایی‌شناسی به خوبی پرورش‌دهند. آنها تلاش‌کردند که خود را در جایگاه یک مربی قراردهند تا یک معلم کلاسیک. در این نوع نگاه «حفظ‌کردن» دیگر اهمیت خود را ازدست می‌داد.
در دوره‌هایی‌که این‌افکار به تازگی شکل‌گرفته و درمورد آن صحبت می‌شد، نگاه «نمایش در آموزش» ، هر‌چند کند ولی شروع‌شده‌بود.کسانی‌که طرفدار «نمایش‌در‌آموزش» در مدارس بودند نیز معتقد به انسانی بودن ،کودک‌محور‌‌بودن و فردیت در آموزش بودند و صحبت از قدرت آزادی بخش خودآموزی بود. به گفته‌ی بولتون (1985) ، ابتکارات در آموزش‌وپرورش‌که از 1870 شروع‌شده‌بود،مفهوم "آموزش‌کودک‌محور" را دگرگون‌کرده‌بود. در‌آن‌زمان ، به‌ویژه ‌در‌انگلستان، با تاکید بر نمایش، اهمیت شروع و استفاده از بازی‌های کودکان بیشتر قابل‌درک است و این بازی‌ها به کودکی‌که اکنون در مرکز آموزش قرار‌دارد،سوق پیدا می‌کرد. بیشترکسانی‌که به رشته‌ی نمایش‌در انگلیس علاقه‌مند بودند نیز به‌عنوان‌اولین پیشگامان‌که به استقرار درک نمایش در آموزش کمک‌کردند. این افراد در جنبش‌های آموزشی جدید جای پای خود را محکم‌کردند. بنابراین، نمایش در مدارس با محوریت"قرار گرفتن کودک در مرکز آموزش " ، "روش فعال آموزشی" و "شیوه بیان خود" وارد مدارس شد.
نمایش در آموزش از طریق انگلیس و سایر کشورهای انگلیسی زبان به کشورهای اروپای شمالی گسترش یافت و در برنامه‌های آموزشی مدارس جای‌گرفت. نمایندگان‌دیگراین مکتب هریت فینلی جانسون(Harriet Finlay-Johnson)، هنری کالدول کوک(Henry Caldwell Cook ) ، پیتر اسلیدPeter Slade) )، برایان وی(Brian Way) ، دیوید هورنبروک(David Hornbrock)، سسلی اونیل(Cecily O'Neill) ، گاوین بولتون(Gavin Bolton )، ریچارد کورتنی(Richard Curtney) در انگلیس و وینفرید وارد(Winifred Ward) ، ویولا اسپولین(Viyola Spolin) ، نلی مک کاسلین(Neli McCaslin) ، هانس ولفگانگ نیکل(Hans Wolfgang Nickel) در کشورهای دیگر هستند. این مفهوم که به عنوان فعالیت اصلی با تمرکز بر روشها و دانش تدریس در کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا ، استرالیا ، کانادا و نیوزیلند تلقی می‌شود،نمایش‌خلاق نامیده‌می‌شود.
«استوارت بنت» از نمایش ملی در انگلستان عقیده‌دارد که اگرچه نمایش و تئاتر در محوریت فرهنگ انگلیس است و از این‌کشور به جهان‌گسترش‌یافته است ، اما نقش خلاقانه‌ی نمایش در سیستم آموزشی به دلیل سیاست آموزش دولت نیست بلکه به دلیل کار‌موثر معلمان است (بنت ، 2007 ، ص 93 ). یک سنت نمایشی دیرینه در انگلستان وجود‌دارد که‌درآن دانش‌آموزان تمام سطوح تحصیلی در مدرسه نمایشی را بر اساس نمایش نامه های شکسپیر آماده میکنند. با این‌حال ، به جای‌این سنت ، قانون آموزش 1944 ، که با هدف ارائه آموزش با کیفیت برای همه‌ی کودکان بدون تبعیض بین طبقات اجتماعی است ، درها را به به روی اشکال جدید آموزش باز‌کرد و مطالعات نمایشی در آموزش‌وپرورش تحت تأثیر مثبت این جنبش قرار‌گرفت.
در انگلیس ، نگرش آموزشی کودک‌محور ، که سنین 5-11 سال را تحت پوشش قرار می‌دهد و تحت‌تأثیرکارهای پیاژه و ویگوتسکی قرار‌دارد ، فعالیت‌های نمایشی را تحت عنوان "نمایش با کودکان" ، بازی های خلاقانه ، که با اجازه‌ی معلم در کلاس‌ها انجام می‌شود ، توسعه داده شد. با تغییر شکل در روند فعالیت ها ، اطمینان حاصل‌شدکه نقش‌آفرینی در مرکز نمایش است.
در سطح آموزش متوسطه ، جایی‌که آموزش برای گروه‌های سنی 11 تا 18 سال ارائه می‌شود، معلمان اهمیت بداهه‌پردازی را از نگاه روش کلاسی درک‌ کرده‌اند. بنابراین ، در انگلستان ، بداهه‌پردازی، نمایش را کاملاً از نمایش‌های مبتنی بر متن خلاص‌کرد و به عنوان یک تمرین خلاقانه برای همه قابل در‌دسترس بود. به عنوان مثال ، وقتی دانش‌آموزان برای کشف یک متن یا بداهه‌پردازی متن از پیش مشخص شده ، به‌گروه‌های مختلف تقسیم می‌شدند. میزها به عقب‌کشیده می‌شدند، و با این تمرین‌کاربردی خلاقانه که در دسترس همه بود، ادامه پیدا می‌کرد.
در موسسات آموزش تربیت معلم، معلمان برجسته‌‌ای مانند «دوروتی هیتکوت» و «گاوین بولتون» آموزش‌هایی را ارائه دادند که زمینه‌سازی برای متخصصین نمایش در آموزش را فراهم‌میکرد و آموزش‌هایی با هدف رشد معلمان ارائه‌داد. آنها همچنین با ورود به برنامه‌های آموزشی به توسعه‌ی نمایش به عنوان فضاهای یادگیری خلاق برای دانش‌آموزان کمک‌کردند. مطالعات در زمینه‌ی نمایش در آموزش‌وپرورش در انگلستان در‌آن‌دوره، شامل فرایندی می‌شد که معلمان فضایی را با دانش‌آموزان برای اکتشاف با نقش‌گزاری سازماندهی می‌کردند و این را هم به عنوان یک جلسه‌‌ی خلاق، هم به عنوان یک ابزار یادگیری و به عنوان یک روش در‌نظر می‌گرفتند.
هریت فینلی جانسون(Harriet Finlay-Johnson)
هریت فینلی جانسون در 12 مارس 1871 در همپستد متولد شد. به دلیل نیاز مالی برای تأمین هزینه‌های زندگی خانواده‌ی خود ، وی "گواهی آموزش" را کسب می‌کند . هریت فینلی جانسون از 14 ژوئن 1897 به عنوان معلم در مدرسه‌ی سامپینگ شروع به‌کار‌می‌کند (Bowmaker، 2002، p.17، 18؛ Sapmaz، 2010) بین سالهای 1897 و 1910 ، یک کارآزمایی آموزش در مدرسه «سامپینگ» در «ساسکس غربی» در سطح جهانی برگزار‌شد. این کارآزمایی توسط ادموند جی‌هولمز ، رئیس بازرسی وقت مدارس "کتاب مقدس آموزش و پرورش" نامیده می‌شود. و اولین‌باربودکه با آموزش‌عمومی ، آموزش یکپارچه و آموزش از طریق نمایش که ، تقریباً کل روستا را دربرمی‌گیرد روبرو می‌شد.
هریت فینلی جانسون محیطی را ایجادکرد که در آن دانش‌آموزانش خوشحال می‌شدند و براساس این خوشحالی علاقه‌ی طبیعی آنها به "دیدن" ، "انجام" و "دانستن" را بیدار می‌کرد این کودکان تجربه‌ی یادگیری و زندگی بالاتر از حد‌متوسط کودکان محصل درمدرسه‌ی عادی آن زمان را داشته‌اند. شواهد زنده‌ای برای فلسفه‌ی فینلی جانسون ارائه شد. این شواهد مربوط است به حس خوب یادگیری ، لذت برای کشف ، رهایی در دوره‌ی رشد و موفقیت درآموزش از طریق نمایش که روش خاص جانسون است.(Bowmaker، 2002، p. 22؛ Fin. Lay-Johnson، 1912).
فینلی جانسون هرگز داستان‌های شادی آور دوران کودکی و تاریخچه‌ی خودرا فراموش نکرده‌است که درخارج از ساعت مدرسه با دوستان نزدیک خود به بازی‌ پرداخته ‌است. او به فکر تلفیق تجارب زیستی زندگی و روش نمایشی در آموزش است. اینکه کی و چگونه جانسون روش آموزش نمایشی خود را ابداع کرده ، ناشناخته است. تصور می‌شود که این مطالعات از خاطرات روزهای مدرسه شکل‌گرفته‌است.
به گفته‌ی بومکِر ، رمز موفقیت جانسون جمله ی«همیشه هرکاری که از دستتان بر میاید را به بهترین شکل انجام دهید» بود که راه ارتباطی با کودکان شده‌بود (Bowmaker، 2002، p. 54). فینلی جانسون از فردیت کودک آگاه و به آن احترام می‌گذارد. او نگران رشدکودک است و این رشد را رشد "چند وجهی" و آمادگی برای زندگی می‌داند. آگاهی از اهمیت توسعه‌ی زبان و آموزش‌گفتاری ؛ باعث شد دروس مربوط به توسعه‌ی زبان و آموزش‌گفتاری به‌طورطبیعی درمحتوای بازی ، فعالیت یا درس وجود‌داشته‌باشد. فینلی جانسون اولین معلمی است که ازنمایش به عنوان ابزاری برای یادگیری بدون مراجعه به مخاطب خاص استفاده‌می‌کند (Bowmaker، 2002، p.20).
فینلی جانسون ،که کار خود را به عنوان معلم در مدرسه «سامپینگ» در 14 ژوئن 1897 آغازکرد ، برای اینکه دانش‌آموزان بتوانند این نگرش «همیشه ساکت بودن » خودرا که به دلیل رویکرد آموزشی قبلی به دست‌آورده‌اند را از بین ببرند با فراهم آوردن فضای آزادتر برای آنها,ابتدا دروس "گشت وگزار در طبیعت" را عملی‌کرد. اولین تور در سال 1897 بسیار موفقیت‌آمیز بود. همانطور که فینلی جانسون پیش‌بینی‌کرد ، هم از دیدگاه رفع ‌کسالت‌دانش‌آموزان ‌و هم ‌ازنگاه شکل واقعی یادگیری‌موثر،یک‌موقعیت مهم‌ را شکل‌‌می‌دهد (Bowmaker، 2002، p.45؛ Sapmaz، 2010).
«احساس عزت نفس» که کودکان از طریق روش گشت و گزار در طبیعت به‌دست آورده‌اند ، آنها را قادر می‌سازد تا با نشان‌دادن قاطعیت خود ، وظیفه‌ی مهمی را بر عهده بگیرند. این روش دانش‌آموزان را قادر می‌سازد تا به‌طور‌فعال در برنامه‌ریزی و آماده‌سازی دروس شرکت‌کنند ، که یکی از اهداف هریت فینلی جانسون بود. اواخر سال 1889 فینلی جانسون ، جرات پیدا می‌کند که برنامه‌ی درسی خود را به تنهایی تغییر‌دهد. گهگاه دختران اجازه‌ی ساختن نمونه‌کارها با خیاطی را دارند و پسران اجازه دارند به جای دفتر مشق‌هایشان دفترها نقاشی استفاده‌کنند. پسران برای تعمیر حصار یا مراقبت از باغ و دختران برای آشپزی از درس‌های مشخص در مدرسه معاف می‌شدند (Bowmaker، 2002، p.53).
سال 1904 بود که فینلی جانسون شروع به انجام کارهای نمایشی خود در داخل ساختمان مدرسه کرد. بومکر ظهور این پیشرفت را ناشی از یک "اتفاق" می‌داند: "در آن زمان جانسون ، یک روز سرد و بارانی از دسامبر 1904 او نمی‌‌‌داند که به لطف کلمه‌ای که کودک به طور تصادفی گفت ، در شرف شروع بحث‌برانگیزترین و گسترده‌ترین روش خود یعنی روش آموزش نمایشی است. کودکانی که به خطر سرما و باران نمی‌توانند در خارج از کلاس درس بازی کنند باید خود را در زمان استراحت بین دو کلاس با خواندن یا انجام بازی‌های داخل سالن راضی‌کنند (...) قبل از استراحت درس تاریخ داشتند .بچه ها در حال خواندن قصه «آیوانهو» بودند. یکی از دانش آموزان به هم کلاس های خود میگوید از آنجا که بازی در فضای باز غیرممکن است ، آیا تمایل دارید نقش"آیوانهو" را در فضای داخل کلاس بازی کنند؟. (Bowmaker ، 2002 ، ص 68 ، 69). از آن روز به بعد ، هیچ تردیدی در ذهن فینلی جانسون نماند که می‌توان بازی‌ها را در کلاس انجام داد. به گفته بومکر، "روش نمایشی"جانسون در سال 1904 به بخش مهمی از برنامه درسی تبدیل شد (Bowmaker، 2002، p. 44).
به گفته‌ی بومکر، موفقیت کامل اولین تلاش جسورانه در روش استفاده از نمایش به عنوان ابزاری برای آموزش تاریخ ، در را به تغییرات اساسی در برنامه‌ی درسی باز می‌کند. فینلی جانسون کشف می‌کند که "دانش‌آموز هر وقت بخواهد یاد می گیرد". بعدها جانسون این ایده را توسعه می‌دهد که از طریق نمایش می‌تواند میل به دانستن را بیدار‌کند.

منبع: کتاب نمایش خلاق در آموزش نوشته عمر آدی گوزل(Ömer Adıgüzel).
این متن از فصل چهارم کتاب( توسعه ی نمایش خلاق و پیشگامان آن) انتخاب شده است.

ادامه دارد ...

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *